من ماهم تو خورشید
من ماهم تو خورشید
P.r«⁶»
ویو یورا: تا گفتم یارا چی میگی؟ لیا نوشیدنی رو داد دستم و یارا هم یه نوشیدنی داد دست جین و خودشون هم یکی یه نوشیدنی برداشتن و گفتن به سلامتی و نوشیدنی رو خوردن یه جورایی من رو تو عمل انجام شده گذاشتن وقتی داشتم نوشیدنی رو می خوردم حس کردم یکم سرم درد میکنه ولی خوب فکر کردم برا اینه که زیاد کار کردم هست یکم سرم رو تکون دادم و بعدش اوکی شدم حدودا 10مین بعد از هم خدافظی کردیم
یارا و لیا رفتن تو ماشین و منتظر من بودن من وسایل هام رو جمع کردم می خواستم از در برم بیرون که برم سمت پارکینگ که دیگه یهو نفهمیدم چی شد سرم گیج رفت و افتادم رو زمین...
ویو جین« بعد از این که نوشیدنی خوردیم یکم با هم حرف زدیم و بعد دیگه اونا خدافظی کردن و رفتن تو ماشین البته فقط یارا و لیا رفتن یورا یکم کار داشت ولی خوب قرار بود فقط وسایل هاش رو جمع کنه منم می خواستم برم بیرون تا سوار ماشینم بشم که چشمم به یورا افتاد که بیهوش افتاده روی زمین سریع رفتم سمتش و نبضش رو گرفتم و بعد....
~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪
لیا: به نظرت الان چی میشه؟
یارا: هیچی دیگه تا الان جین فهمیده که یورا حالش بد شده احتمالا بردتش بیمارستان
لیا: کاش پیشش می موندیم واقعا نگران یورام
یارا: چیزیش نمیشه اون پسره حواسش بهش هست هرچی باشه عشق اولشه...
لیا: هعی ولی...
یارا: ولی چی؟
لیا: هیچی...
یارا: بگو دیگه
لیا:یورا همیشه.....
خوب اینم پارت شیش اومید وارم خوشتون بیاد 💜
شرمنده دیر پست شد ن از لحاظ روحی و نه از لحاظ جسمی حالم خوب نبود برا همین دیر پستش کردم
شرایط نداره پنج شنبه پارت بعدی رو میزارم:)
ولی حمایت کنین:)))
P.r«⁶»
ویو یورا: تا گفتم یارا چی میگی؟ لیا نوشیدنی رو داد دستم و یارا هم یه نوشیدنی داد دست جین و خودشون هم یکی یه نوشیدنی برداشتن و گفتن به سلامتی و نوشیدنی رو خوردن یه جورایی من رو تو عمل انجام شده گذاشتن وقتی داشتم نوشیدنی رو می خوردم حس کردم یکم سرم درد میکنه ولی خوب فکر کردم برا اینه که زیاد کار کردم هست یکم سرم رو تکون دادم و بعدش اوکی شدم حدودا 10مین بعد از هم خدافظی کردیم
یارا و لیا رفتن تو ماشین و منتظر من بودن من وسایل هام رو جمع کردم می خواستم از در برم بیرون که برم سمت پارکینگ که دیگه یهو نفهمیدم چی شد سرم گیج رفت و افتادم رو زمین...
ویو جین« بعد از این که نوشیدنی خوردیم یکم با هم حرف زدیم و بعد دیگه اونا خدافظی کردن و رفتن تو ماشین البته فقط یارا و لیا رفتن یورا یکم کار داشت ولی خوب قرار بود فقط وسایل هاش رو جمع کنه منم می خواستم برم بیرون تا سوار ماشینم بشم که چشمم به یورا افتاد که بیهوش افتاده روی زمین سریع رفتم سمتش و نبضش رو گرفتم و بعد....
~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪
لیا: به نظرت الان چی میشه؟
یارا: هیچی دیگه تا الان جین فهمیده که یورا حالش بد شده احتمالا بردتش بیمارستان
لیا: کاش پیشش می موندیم واقعا نگران یورام
یارا: چیزیش نمیشه اون پسره حواسش بهش هست هرچی باشه عشق اولشه...
لیا: هعی ولی...
یارا: ولی چی؟
لیا: هیچی...
یارا: بگو دیگه
لیا:یورا همیشه.....
خوب اینم پارت شیش اومید وارم خوشتون بیاد 💜
شرمنده دیر پست شد ن از لحاظ روحی و نه از لحاظ جسمی حالم خوب نبود برا همین دیر پستش کردم
شرایط نداره پنج شنبه پارت بعدی رو میزارم:)
ولی حمایت کنین:)))
۴.۵k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.