pov:2017
pov:2017
یجی:امروز صبح رفتم اون تنبل رو بیدارکنم بازم مثل هرروز چون تا دیروقت بیدار میمونه و تمرین میکنه صبح ها به سختی بیدارش میکنم
×اوپا بیدارشو ،هیونجین ،یا هیونجینا بیدارشو دیگه..
_فقط ۱۰ دقیقه دیگه
×نخیر پاشو، باشه خودت خواستی
_هیی..وحشیه دیوونه چرا میزنی
×چون هرچقدر بازبون خوش بیدارت کردم بلند نشدی رضمن تو که نمیخوای بازم چان رو عصبانی کنی
_اوه نه مگه ساعت چنده؟
×نترس ساعت هفت و نیمه
_چی داری میگی من باید هشت اونجا باشم
هیونجین:
سریع باعجله حاضر شدم اییش لعنتی چشمام چقدر پوفه بیخیال شدم رفتم سمت کفشام و یه خداحافظی سریع با مامان و بابا کردم که صدای مامانم به گوشم خورد
م.ه:هیونجینا بدون صبحانه نرو
_اوما دیرم شده اونجا یه چیزی میخورم
م.ه:حداقل وایسا باخواهرت برو
×نه مامان ولش کن من هنوز وقت دارم
_من رفتم اوما
فیلیکس:
باسرو صدای بچه ها از خواب بیدار شدم ساعت۷:۲۵بود بلندشدن رفتم ار اتاق بیرون منو چان هیونگ وهان و جونگینی تو خوابگاه میمونیم ولی قراره بعد دبیو همگی توی خوابگاه باشیم ولی خوب من مشکلی با این ماجرا ندارم خوش میگذره صدای چان هیونگ به گوشم رسید
/بچه ها زود باشید ساعت ۷:۴۰است آقای کیم دمه درمنتظره
اقای کیم راننده ی کارآموز ها هست
همه آماده توی ماشین منتظر جونگین بودیم که بعد۳ دقیقه اومد
▪︎از همه بخاطر دی اومدنم معذرت میخوام
آخه چقد کیوته بادستم موهاشو بهم ریختم
pov: بعد ۱۰ دقیقه به کمپانی رسیدن وسرع رفتن داخل پیش چانگبین و سونگمین که بعد چند دقیقه هیونجین با نفس
نفس زدنبهشون ملحق شدو بزور از زیر نگاه
های چان درفت بعد چند دقیقه همگی مشغول کارهاشون شدند ثری راچا داشتن اهنگ جدید مینوشتن و گروه ووکال راچا هم اهنگ برای تمرین اهنگ کاور میکردن ولی یه مشکی وجود داشت دنس را چا متشکل از فیلیکس و هیونجین بود چرا...
یجی:امروز صبح رفتم اون تنبل رو بیدارکنم بازم مثل هرروز چون تا دیروقت بیدار میمونه و تمرین میکنه صبح ها به سختی بیدارش میکنم
×اوپا بیدارشو ،هیونجین ،یا هیونجینا بیدارشو دیگه..
_فقط ۱۰ دقیقه دیگه
×نخیر پاشو، باشه خودت خواستی
_هیی..وحشیه دیوونه چرا میزنی
×چون هرچقدر بازبون خوش بیدارت کردم بلند نشدی رضمن تو که نمیخوای بازم چان رو عصبانی کنی
_اوه نه مگه ساعت چنده؟
×نترس ساعت هفت و نیمه
_چی داری میگی من باید هشت اونجا باشم
هیونجین:
سریع باعجله حاضر شدم اییش لعنتی چشمام چقدر پوفه بیخیال شدم رفتم سمت کفشام و یه خداحافظی سریع با مامان و بابا کردم که صدای مامانم به گوشم خورد
م.ه:هیونجینا بدون صبحانه نرو
_اوما دیرم شده اونجا یه چیزی میخورم
م.ه:حداقل وایسا باخواهرت برو
×نه مامان ولش کن من هنوز وقت دارم
_من رفتم اوما
فیلیکس:
باسرو صدای بچه ها از خواب بیدار شدم ساعت۷:۲۵بود بلندشدن رفتم ار اتاق بیرون منو چان هیونگ وهان و جونگینی تو خوابگاه میمونیم ولی قراره بعد دبیو همگی توی خوابگاه باشیم ولی خوب من مشکلی با این ماجرا ندارم خوش میگذره صدای چان هیونگ به گوشم رسید
/بچه ها زود باشید ساعت ۷:۴۰است آقای کیم دمه درمنتظره
اقای کیم راننده ی کارآموز ها هست
همه آماده توی ماشین منتظر جونگین بودیم که بعد۳ دقیقه اومد
▪︎از همه بخاطر دی اومدنم معذرت میخوام
آخه چقد کیوته بادستم موهاشو بهم ریختم
pov: بعد ۱۰ دقیقه به کمپانی رسیدن وسرع رفتن داخل پیش چانگبین و سونگمین که بعد چند دقیقه هیونجین با نفس
نفس زدنبهشون ملحق شدو بزور از زیر نگاه
های چان درفت بعد چند دقیقه همگی مشغول کارهاشون شدند ثری راچا داشتن اهنگ جدید مینوشتن و گروه ووکال راچا هم اهنگ برای تمرین اهنگ کاور میکردن ولی یه مشکی وجود داشت دنس را چا متشکل از فیلیکس و هیونجین بود چرا...
۲۲۱
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.