شلیک کن

شلیک کن
آخرین گلوله ی هفت تیرت را
وسط پیشانی ام
میان ابروانم
زخم بر پیشانی می خواهم
داغ بر دلم زیاد است!

2)
آن قدر مرا به سینه ات بفشار
که ضربان قلبم
بر پوست تنت نقش ببندد
تا آیندگان از سنگواره ی سینه ی تو
بدانند که
کسی تو را
بی وقفه عاشق بوده است!

#روشنک_آرامش
دیدگاه ها (۱۰)

«در حوالی آلزایمر»نامم را به خاطر ندارم و نمی دانم لب که باز...

ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم داناکه‌حال‌غرقه‌در دریانداندخف...

یه آدمهایی هستن تو زندگی که باعث میشن یه کم بلندتر بخندی،یه ...

آواره ی عشق تو شدم در وطن از عمدماندم به هواخواهی تو در قرن ...

the end of time after him part 54 ( آخرین پارت )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط