دیدمش

دیدَمِش..
خود لَعنتیش بود..
هَمون لِباسایه قَدیمی وَ هَمون موهایه دیوونه کُنَندع ، جِلوتَر رَفتَم نِگاهِش کَردَم عوَض شُده بود..وَ اُون چِهره یع بامزه به چهره یِ خِشِن تَبدیل شُده بود..خواستَم حَرف بِزِنَم کِ باْ سُرعَت اَز کِنارَم عُبور کَرد! نه اِنگار که مَنو دیده نه اِنگار کِ مَنو میشناخته وَقتی بَرگَشتَم دیدم یه کاغَذ رویه زَمینه بازِش کَردم نِوشته بود؛{..
فَراموش کَردِنِت اَز مَرگَم بَدتَربود:)
دیدگاه ها (۲)

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۵۵۰ جنت خواهر جیمین از من تعری...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳0

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط