هرگز از تاریخ عشق چشم برندار

هرگز از تاریخ عشق چشم برندار؛
در این محور موازی فقط عشق ما را به هم می رساند!
آرام آرام باید جنگیدن را یاد بگیری
بچه ام بزرگ شد
پدر دوستت دارم

قسم بخدا که عشق ثروت است
آواره ی اقتصاد ویرانم

منی که می بینی اینجا نشستم؛
همه چیزم را فروختم
نگاهم را به سنگ فرش زمین
تا
چشم هایم به هر کس و ناکسی نیفتد!

صدایم را به سکوت فروختم
تا
مبادا با کس دیگری هم صدا بشوم
خورشیدم را به سایه ی سردی فروختم
تا
دلم گرم بشود
اما دلم...
دلم گران بود؛ خیلی گران
اما آنرا‌ هم ارزان فروختم، به تو!
#زمزمه_های_عریان #فرشاد_فرخزاد
دیدگاه ها (۱)

تو را شبیه به خودت...دوست دارم...شبیه به همان آرامشی که...آر...

ای کاش می توانستم پرگویی کنم...عشق...که به یک "دوستت دارم" ق...

پیش از آنکه واپسین نفس را بر آرمپیش از آنکه پرده فرو افتدپیش...

بگذار دوستت بدارم تا از اندوه دور بمانم؛تا از تاریکی بِرَهمت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط