پارت هشتم رمان ماه عسل 🫶🎧
پارت هشتم رمان ماه عسل 🫶🎧
وباخوش حالی دوباره جلوی ماشین
می شینم ٠
من: ای کاش می شد تو همین
روز ها لیلا رو از نزدیک ببینم؛
سوزان: می خوای یه مهمانی ترتیب
بدم همه بچه های فامیل ودعوت
بکنم به مناسبت ورود تو به خونه
ما بعد این جوری ممکنه دوست
هم پیدا بکنی خوبه؟
من: اره خیلی خوبه؛ من: به بابا
نمی گین همین جوری جشن می
گیرین؟ سوزان: سیاووش رو حرف
من حرف نمی زنه؛ ولی باز با ایشون
مشورت می کنم نگران پدرت
نباش؛ ادم بد اخلاقی نیست٠
سوزان: همش فکر می کنم یه چیزی
تو دلت
#ملیحه
وباخوش حالی دوباره جلوی ماشین
می شینم ٠
من: ای کاش می شد تو همین
روز ها لیلا رو از نزدیک ببینم؛
سوزان: می خوای یه مهمانی ترتیب
بدم همه بچه های فامیل ودعوت
بکنم به مناسبت ورود تو به خونه
ما بعد این جوری ممکنه دوست
هم پیدا بکنی خوبه؟
من: اره خیلی خوبه؛ من: به بابا
نمی گین همین جوری جشن می
گیرین؟ سوزان: سیاووش رو حرف
من حرف نمی زنه؛ ولی باز با ایشون
مشورت می کنم نگران پدرت
نباش؛ ادم بد اخلاقی نیست٠
سوزان: همش فکر می کنم یه چیزی
تو دلت
#ملیحه
۵.۸k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.