اسفند که می آید

اسفند که می آید...
در جیب هایش...
بوی بهار هست...
وکمی غم...از گذر ناگزیر عمـــر...
در جیب جلیقه اش،حبه قند هایی بود تا کام سال کهنه را شیرین کند...که نگیرد دلش...از رفتن که سهم همه است....ادم ها...ماه ها... سال ها...
در جیب کتش کمی شادی بود...کمی امید...کمی عشق...آجیل مخلوط هر سال...
اسفند آمد و بر لبانش لبخند‌گنگی بود...
طفلکی این اسفند را همه بی محلی میکنند...
آنقدر دلش میگیرد که نگـــو...
اما نجابتی ذاتی دارد...به رویش نمیاورد و فقط لبخنــد میزند و متواضعانه سفره هفت سین میچیند...!

#اسفند
دیدگاه ها (۱)

اسفندِ عزیز تو همانی که هر "زمان" هستی مرهم دردهایی..تو ...

خانه تکانی یک رسم اسفندی کاملا زنانه است... رسمی که زن ها خو...

اصلا به اینجای اسفند که می‌رسد،باید بزنی سر شانه خودت،که این...

وقتی کیک رو میارن که شمع ها رو فوت کنی اما کیک شمع نداشته با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط