معشوقی عاشق خود را به خانه دعوت کرد عاشق بلافاصله تعداد زیادی نامه ...
.
معشوقی، عاشق خود را به خانه دعوت کرد . عاشق بلافاصله تعداد زیادی نامه که قبلاً در زمان دوری و جدایی برای یارش نوشته بود، از جیب خود بیرون آورد و شروع به خواندن کرد.
نامهها پر از آه و ناله و سوز و گداز بود، خلاصه آنقدر خواند تا حوصلهی معشوق را سر برد. معشوق با نگاهی پر از تمسخر و تحقیر به او گفت: «این نامهها را برای چه کسی نوشتهای؟»
عاشق گفت: «برای تو ای نازنین!» معشوق گفت: «من که کنار تو نشستهام ! تو میتوانی از کنار من لذت ببری. این کار تو در این لحظه فقط تباه کردن عمر و از دست دادن وقت است.»
عاشق جواب داد: «بله، میدانم من الآن در کنار تو نشستهام اما نمیدانم چرا آن لذتی که از یاد تو در دوری و جدایی احساس میکردم اکنون که در کنار تو هستم چنان احساسی ندارم !!»
معشوق گفت : «علتش این است که تو، عاشق حالات خودت هستی نه عاشق من. برای تو من مثل خانهی معشوق هستم نه خود معشوق. تو وابسته به حال هستی و ازین رو تعادل نداری!
مردِ حق ، بیرون از حال و زمان مینشیند. او امیر حالهاست و تو اسیر حالهای خودی. برو و عشق مردان حق را بیاموز و گرنه اسیر و بندهی حالات گوناگون خواهی بود. به زیبایی و زشتی خود نگاه مکن بلکه به عشق و معشوقِ خود نگاه کن ! در ضعف و قدرت خود نگاه مکن، به همت والای خود نگاه کن و در هر حالی به جستجو و طلب مشغول باش ! »
معشوقی، عاشق خود را به خانه دعوت کرد . عاشق بلافاصله تعداد زیادی نامه که قبلاً در زمان دوری و جدایی برای یارش نوشته بود، از جیب خود بیرون آورد و شروع به خواندن کرد.
نامهها پر از آه و ناله و سوز و گداز بود، خلاصه آنقدر خواند تا حوصلهی معشوق را سر برد. معشوق با نگاهی پر از تمسخر و تحقیر به او گفت: «این نامهها را برای چه کسی نوشتهای؟»
عاشق گفت: «برای تو ای نازنین!» معشوق گفت: «من که کنار تو نشستهام ! تو میتوانی از کنار من لذت ببری. این کار تو در این لحظه فقط تباه کردن عمر و از دست دادن وقت است.»
عاشق جواب داد: «بله، میدانم من الآن در کنار تو نشستهام اما نمیدانم چرا آن لذتی که از یاد تو در دوری و جدایی احساس میکردم اکنون که در کنار تو هستم چنان احساسی ندارم !!»
معشوق گفت : «علتش این است که تو، عاشق حالات خودت هستی نه عاشق من. برای تو من مثل خانهی معشوق هستم نه خود معشوق. تو وابسته به حال هستی و ازین رو تعادل نداری!
مردِ حق ، بیرون از حال و زمان مینشیند. او امیر حالهاست و تو اسیر حالهای خودی. برو و عشق مردان حق را بیاموز و گرنه اسیر و بندهی حالات گوناگون خواهی بود. به زیبایی و زشتی خود نگاه مکن بلکه به عشق و معشوقِ خود نگاه کن ! در ضعف و قدرت خود نگاه مکن، به همت والای خود نگاه کن و در هر حالی به جستجو و طلب مشغول باش ! »
- ۱.۶k
- ۰۱ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط