درخواستی وقتی حالت بده و اصرار داری خونرو تمیز کنی
درخواستی : وقتی حالت بده و اصرار داری خونرو تمیز کنی
نگاهی به دور و ورم کردم و اهی کشیدم ، خدایا . من چی توی بنگچان دیدم که خاستگاریشو قبول کردم ؟ نه تنها کل خونه رو کثیف میکنه بلکه وقتی تلاش میکنه تمیزش کنه بیشتر گند میزنه .
با هزار بدبختی از جام بلند شدم و شروع به تمیز کردن پوست تخمه ها و خورده چیپسایی کردم که چان موقع بازی با پلی استیشن ریخته بود روی میز و زمین و کاناپه . جدا از بنگچان ، چرا خودم انقدر بدشانسم که موقعی که سرما خوردم پریود بشم ؟
مشغول تمیز کاری بودم که بنگچان رو دیدم که از دور داره میاد سمتم و میگه : عزیزم من گفتم الان میام جمع میکنم تو چرا الا-
با جیغی که زدم حرفش نصفه موند : نزدیکم بیای با همین ناخونای ده سانتیم کورت میکنم .
بنگچان درحالی که ترسیده اروم میگه : اول ارامش بعد ایمِنِش ، ها ؟ نه اول ایمنی بعد ارامش ؟ چی بود ؟
درحالی که بخاطر احمق بودن زیادش پوفی میکشیدم به کارم ادامه میدادم که دستش مچ درحال حرکتم رو متوقف کرد . نگاهی بهش انداختم که گفت : خرابکاری نمیکنم ، البته قول نمیدم . اما تو فعلا استراحت کن .
با کلافگی گفتم : شب مهمون داریم ، انتظار داری استراحت کنم وقتی خونه بمب زدست ؟
بنگچان به ارومی براید استایل بغلم کرد و منم برای اینکه نیوفتم دستامو دور گردنش حلقه کردم . همونطپر که به سمت اتاق میرفت با خنده گفت : من قابلیت های زیادی به عنوان یه شوهر فوق العاده دارم . هم میتونم خونه رو مرتب کنم ، هم گند نزنم و هم همسر عزیزمو بخوابونم . تازه در حین انجام همه اینا جذاب باشم !
میدونم چرت شد ، ببخشید 😭
#بنگچان #سناریو #فیکشن
نگاهی به دور و ورم کردم و اهی کشیدم ، خدایا . من چی توی بنگچان دیدم که خاستگاریشو قبول کردم ؟ نه تنها کل خونه رو کثیف میکنه بلکه وقتی تلاش میکنه تمیزش کنه بیشتر گند میزنه .
با هزار بدبختی از جام بلند شدم و شروع به تمیز کردن پوست تخمه ها و خورده چیپسایی کردم که چان موقع بازی با پلی استیشن ریخته بود روی میز و زمین و کاناپه . جدا از بنگچان ، چرا خودم انقدر بدشانسم که موقعی که سرما خوردم پریود بشم ؟
مشغول تمیز کاری بودم که بنگچان رو دیدم که از دور داره میاد سمتم و میگه : عزیزم من گفتم الان میام جمع میکنم تو چرا الا-
با جیغی که زدم حرفش نصفه موند : نزدیکم بیای با همین ناخونای ده سانتیم کورت میکنم .
بنگچان درحالی که ترسیده اروم میگه : اول ارامش بعد ایمِنِش ، ها ؟ نه اول ایمنی بعد ارامش ؟ چی بود ؟
درحالی که بخاطر احمق بودن زیادش پوفی میکشیدم به کارم ادامه میدادم که دستش مچ درحال حرکتم رو متوقف کرد . نگاهی بهش انداختم که گفت : خرابکاری نمیکنم ، البته قول نمیدم . اما تو فعلا استراحت کن .
با کلافگی گفتم : شب مهمون داریم ، انتظار داری استراحت کنم وقتی خونه بمب زدست ؟
بنگچان به ارومی براید استایل بغلم کرد و منم برای اینکه نیوفتم دستامو دور گردنش حلقه کردم . همونطپر که به سمت اتاق میرفت با خنده گفت : من قابلیت های زیادی به عنوان یه شوهر فوق العاده دارم . هم میتونم خونه رو مرتب کنم ، هم گند نزنم و هم همسر عزیزمو بخوابونم . تازه در حین انجام همه اینا جذاب باشم !
میدونم چرت شد ، ببخشید 😭
#بنگچان #سناریو #فیکشن
- ۳.۰k
- ۱۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط