«اجباری اما شیرین »
پارت : اول
با چشمانی خیس گفتم
جنی : برای چی چرا من مگه چه گناهی کردم
نامجون: این به نفع خانواده مون و خدت جنی
جنی : من هیچ علاقه ای به این کار ندارم تو داری مجبور ام می کنی !
نامجون :این بهترین کار
جنی : اگر مامان بود این کار نمی کرد
نامجون : دیگ قرار نیست چیزی بشنوم
جنی رفت تو اتاق اش
رزی : آخه چرا آنقدر اصرار داری؟
نامجون: خواهش تو این حرف نزن
رزی : اون به این ازدواج راضی نیست ولش کن
نامجون : به نفع خودش
رزی ؛ اما
نامجون::بهش بگو فردا شب قرار آشنایی دارع
رزی : ...
رزی : میشه بیام تو
جنی : بیا
رزی : حالت خوبه ؟
جنی : چی فکر می کنی ؟
رزی : اشکالی ندارع ناراحت نباش
جنی : نباشم خودم به درک کوک چیکار کنم چه جوری بهش بگم قلبش نشکنه ؟
رزی : به هر حال که می فهمه
جنی : برم بگم من کسی که عاشقش بودید کسی خیلی دوست داشت قرار با یک مرد غریب ازدواج کن فراموش اش کن ؟
رزی :؛چاره ای نیست !
جنی : هعی احتمال خود اون پسر اوم نمی خواد
رزی : بیا بغلم دراز بکش چشمه هات ببنید به هیچی فکر نکن
جنی : اوکی
فردا صبح
جنی : من میرم پیش کوک تو به اون بگو رفت خرید یا نمی دونم اصل
رزی : باش برو خیالت راحت
جنی بای
رزی : بای
جنی : حالت خوب ؟
کوک : من خوبم ولی تو انگار خیلی خوب نیستی جنی اتفاقی افتاده ؟
جنی : نه عزیزم چه اتفاقی
کوک : دوست ندارم چیزی از من پنهان کنی بیبی !
جنی : می دونم !
کوک : انگشتر آت کو ؟
جنی : کدوم انگشتر ؟
کوک : همونی که ست باهم خریدم دیگ
جنی : وای امروز حمام بودم در آوردنش خراب نشه
کوک : اشکالی ندار قلبم
جنی : کوکی میگم شاید یک مدت مجبور باشم کمتر هم ببینم
کوک : چرا عزیزم ؟
جنی : بابا ام یکم گیر میده همین
کوک : باش عشقم مشکلی نیست من همیشه یک تیک از گربه کوچولو ام تو قلبم دارم
جنی : منم همین طور جانکوک
کوک : لبخند
دوساعت بد خانه !
رزی : بهش گفتی
جنی : لعنتی نشد نمی تونستم تو چشمای مهربان شاد اش نگاه کنم بگم بگم من قرار ازدواج کنم
رزی : بلاخره می فهمه
جنی : سخته خیلی سخت خودم به درک احساسات ام به درک اون چی احساس اون چی میشه پس ؟
رزی : این سرنوشت خواهر قشنگ ام باید باهاش کنار
جنی ؛ شاید حق با رزی بود سرنوشت باید باهاش کنار بیام !
ولی اون چی کاش هیچ وقت نمی دیدمت جعون کاش عاشقت نمی شدم عاشق چشای سیاه آت آلان احساس آت چی میشه چقدر احمق. ام که بجای فکر کردن به آینده خودم به فکر احساس تو ام
رزی : یادت مامان همیشه چی می گفت ؟
جنی: زن ها سخت عاشق میشن ولی عاشق که بشن کار از کار گذشته راست ام می گفت عاشق شدن بد درد ای
رزی : تو خیلی قوی جنی !
جنی : همین طور
__☆_____________☆♡☆♡☆♡
#ایو #رزی #جیسو #لالیسا #جنی #بلک_پینک
#جمین #نامجون #جین #کوکی #تهیونک #شوگا #جیهوپ #بی_تی_اس
#ایتیزی #وه_مای_گرل
#اورلگو #اکسو #تی_اکس_تی #پنت_هاوس #دبلیو #زیبای_حقیقی #اجوشی_من #روباه_نه_دم #ویرانگر_در_خدمت_شماست #عاشقان_ماه #گل_برفی #تارن_تایپ #میو_گالف
#ایو
با چشمانی خیس گفتم
جنی : برای چی چرا من مگه چه گناهی کردم
نامجون: این به نفع خانواده مون و خدت جنی
جنی : من هیچ علاقه ای به این کار ندارم تو داری مجبور ام می کنی !
نامجون :این بهترین کار
جنی : اگر مامان بود این کار نمی کرد
نامجون : دیگ قرار نیست چیزی بشنوم
جنی رفت تو اتاق اش
رزی : آخه چرا آنقدر اصرار داری؟
نامجون: خواهش تو این حرف نزن
رزی : اون به این ازدواج راضی نیست ولش کن
نامجون : به نفع خودش
رزی ؛ اما
نامجون::بهش بگو فردا شب قرار آشنایی دارع
رزی : ...
رزی : میشه بیام تو
جنی : بیا
رزی : حالت خوبه ؟
جنی : چی فکر می کنی ؟
رزی : اشکالی ندارع ناراحت نباش
جنی : نباشم خودم به درک کوک چیکار کنم چه جوری بهش بگم قلبش نشکنه ؟
رزی : به هر حال که می فهمه
جنی : برم بگم من کسی که عاشقش بودید کسی خیلی دوست داشت قرار با یک مرد غریب ازدواج کن فراموش اش کن ؟
رزی :؛چاره ای نیست !
جنی : هعی احتمال خود اون پسر اوم نمی خواد
رزی : بیا بغلم دراز بکش چشمه هات ببنید به هیچی فکر نکن
جنی : اوکی
فردا صبح
جنی : من میرم پیش کوک تو به اون بگو رفت خرید یا نمی دونم اصل
رزی : باش برو خیالت راحت
جنی بای
رزی : بای
جنی : حالت خوب ؟
کوک : من خوبم ولی تو انگار خیلی خوب نیستی جنی اتفاقی افتاده ؟
جنی : نه عزیزم چه اتفاقی
کوک : دوست ندارم چیزی از من پنهان کنی بیبی !
جنی : می دونم !
کوک : انگشتر آت کو ؟
جنی : کدوم انگشتر ؟
کوک : همونی که ست باهم خریدم دیگ
جنی : وای امروز حمام بودم در آوردنش خراب نشه
کوک : اشکالی ندار قلبم
جنی : کوکی میگم شاید یک مدت مجبور باشم کمتر هم ببینم
کوک : چرا عزیزم ؟
جنی : بابا ام یکم گیر میده همین
کوک : باش عشقم مشکلی نیست من همیشه یک تیک از گربه کوچولو ام تو قلبم دارم
جنی : منم همین طور جانکوک
کوک : لبخند
دوساعت بد خانه !
رزی : بهش گفتی
جنی : لعنتی نشد نمی تونستم تو چشمای مهربان شاد اش نگاه کنم بگم بگم من قرار ازدواج کنم
رزی : بلاخره می فهمه
جنی : سخته خیلی سخت خودم به درک احساسات ام به درک اون چی احساس اون چی میشه پس ؟
رزی : این سرنوشت خواهر قشنگ ام باید باهاش کنار
جنی ؛ شاید حق با رزی بود سرنوشت باید باهاش کنار بیام !
ولی اون چی کاش هیچ وقت نمی دیدمت جعون کاش عاشقت نمی شدم عاشق چشای سیاه آت آلان احساس آت چی میشه چقدر احمق. ام که بجای فکر کردن به آینده خودم به فکر احساس تو ام
رزی : یادت مامان همیشه چی می گفت ؟
جنی: زن ها سخت عاشق میشن ولی عاشق که بشن کار از کار گذشته راست ام می گفت عاشق شدن بد درد ای
رزی : تو خیلی قوی جنی !
جنی : همین طور
__☆_____________☆♡☆♡☆♡
#ایو #رزی #جیسو #لالیسا #جنی #بلک_پینک
#جمین #نامجون #جین #کوکی #تهیونک #شوگا #جیهوپ #بی_تی_اس
#ایتیزی #وه_مای_گرل
#اورلگو #اکسو #تی_اکس_تی #پنت_هاوس #دبلیو #زیبای_حقیقی #اجوشی_من #روباه_نه_دم #ویرانگر_در_خدمت_شماست #عاشقان_ماه #گل_برفی #تارن_تایپ #میو_گالف
#ایو
۲۹.۱k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.