دلم می خواست با من باز هم غرق غزل باشی
دلم می خواست با من باز هم غرق غزل باشی
برایم شعر یک قصه و یا ضرب المثل باشی
نمی دانی چه دلتنگم که دارم شعر می گویم
دلم تنگ است می خواهم که با من در جدل باشی
بگویی شعرِ تو وزنش به ابیاتت نمی آید
بگویم تو نه استادی که شاید یک بدل باشی
بخندی و بگویی تو خودت استاد اشعاری
بگویم مزه کمتر کن نمی خواهد عسل باشی
برایت داستان های خیالی را بخوانم وَ
بگویی دوست داری پادشاه این مَثَل باشی
درون شیشه ای من از صدایت شعرها دارم
تو باید صوت زیبای خدایی از ازل باشی
دلم می خواست با تو باز هم از شعر میگفتم
دلم می خواست با من باز هم غرق غزل باشی...
برایم شعر یک قصه و یا ضرب المثل باشی
نمی دانی چه دلتنگم که دارم شعر می گویم
دلم تنگ است می خواهم که با من در جدل باشی
بگویی شعرِ تو وزنش به ابیاتت نمی آید
بگویم تو نه استادی که شاید یک بدل باشی
بخندی و بگویی تو خودت استاد اشعاری
بگویم مزه کمتر کن نمی خواهد عسل باشی
برایت داستان های خیالی را بخوانم وَ
بگویی دوست داری پادشاه این مَثَل باشی
درون شیشه ای من از صدایت شعرها دارم
تو باید صوت زیبای خدایی از ازل باشی
دلم می خواست با تو باز هم از شعر میگفتم
دلم می خواست با من باز هم غرق غزل باشی...
- ۱.۷k
- ۲۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط