کپشن
#کپشن ✌
.بعضیا خیلی نامردن... اومد توی زندگیم، دوسش داشتم، رفت، گفتم اشکال نداره، حتما قسمت هم نبودیم، برگشت، بخشیدم، دوباره، سه باره، ده باره رفت، برگشت،
مگه میشد نبخشم؟ دیوونش شده بودم
دیگه دلم قسمت و منطق قبول نمیکرد،
قول داده بود همیشه کنارم باشه، کلی قول داد وقسم خورد
ولی روی همش پا گذاشت
آخرین باری که رفت، حرفاش نیش دار بود.. غرورم و خرد کرد
چیزایی گفت که قلبم و بدجور آتیش زد...
ولی اینقدر دوسش داشتم، که نتونستم جلوی رفتنشو بگیرم
میگفتم اگه با من خوشحال نیست خب بره با اون که خوشبختش میکنه..
دیشب دلم بدجور تنگ شده بود براش
رفتم توی اینستا و عکسای جدیدشو دیدم
یه آدم غریبه کنارش وایساده بود
کامنتا رو خوندم
قفسه ی سینم یهو سوخت...
چقدر دوسش داره...
"چقدر اون آدم خوشبخته که توی بغل 'تو' آروم میگیره...
یه زمانی آغوش تو امن ترین مکان دنیا واسه 'من' بود
حالا دیگه دستات مال کسی دیگه شده
حالا شب و روزت با اون میگذره و باهاش خوشحالی..
.
چقدر خوب که خوشحالی...❤
من،به حرمت عشقی که به اون آدم داری کلا از زندگیت رفتم بیرون
تو خوش باش... همین واسه من بسه..
فقط یادت نره!
تو بهم قول دادی، هر جای دنیا که بودی،حتی بدون من
خوشبخت شی!
قرارمون یادته؟
خیلی وقت پیشا برنامشو ریختیم
قرار ما، سی سالگی، توی یه کافه با نور کم...
واسه دیدنت تا اون روز لحظه شماری میکنم..."
.
.
.بعضیا خیلی نامردن... اومد توی زندگیم، دوسش داشتم، رفت، گفتم اشکال نداره، حتما قسمت هم نبودیم، برگشت، بخشیدم، دوباره، سه باره، ده باره رفت، برگشت،
مگه میشد نبخشم؟ دیوونش شده بودم
دیگه دلم قسمت و منطق قبول نمیکرد،
قول داده بود همیشه کنارم باشه، کلی قول داد وقسم خورد
ولی روی همش پا گذاشت
آخرین باری که رفت، حرفاش نیش دار بود.. غرورم و خرد کرد
چیزایی گفت که قلبم و بدجور آتیش زد...
ولی اینقدر دوسش داشتم، که نتونستم جلوی رفتنشو بگیرم
میگفتم اگه با من خوشحال نیست خب بره با اون که خوشبختش میکنه..
دیشب دلم بدجور تنگ شده بود براش
رفتم توی اینستا و عکسای جدیدشو دیدم
یه آدم غریبه کنارش وایساده بود
کامنتا رو خوندم
قفسه ی سینم یهو سوخت...
چقدر دوسش داره...
"چقدر اون آدم خوشبخته که توی بغل 'تو' آروم میگیره...
یه زمانی آغوش تو امن ترین مکان دنیا واسه 'من' بود
حالا دیگه دستات مال کسی دیگه شده
حالا شب و روزت با اون میگذره و باهاش خوشحالی..
.
چقدر خوب که خوشحالی...❤
من،به حرمت عشقی که به اون آدم داری کلا از زندگیت رفتم بیرون
تو خوش باش... همین واسه من بسه..
فقط یادت نره!
تو بهم قول دادی، هر جای دنیا که بودی،حتی بدون من
خوشبخت شی!
قرارمون یادته؟
خیلی وقت پیشا برنامشو ریختیم
قرار ما، سی سالگی، توی یه کافه با نور کم...
واسه دیدنت تا اون روز لحظه شماری میکنم..."
.
.
- ۶.۴k
- ۱۳ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط