به گُمانم داستان از همان نشان مومنانه ات شروع شد...
به گُمانم داستان از همان نشان مومنانه ات شروع شد...
آجر به آجر تقوا چیدم روی هم که حصار درست کنم دور خودم...
یک لحظه ... فقط یک لحظه...
رنگ سرخ عقیق یمانے دست راستت هم بازیِ نگاهم شد... آنقدر بازی گوشی کرد تا از #عقیق رسید به #چشمهایت ...
شد اولین نگاهـ....
گفته بودند اولین حلال است... پلکی به پلک رسید...
#ناخواسته
شد دومین... فتوا رسیده بود #حرام است... من اما میگویم کَأنهُ شیر مادر حلال بود...
همان نگاه بود
نماز شب خوانم کرد...
#نیل_نوشت
#یاد_عقیق_بخیر 😍
#رمان_نویسی؟
#به_کپشن_میاد_از_لیلی_ترین_مجنون_باشه
#الآن_آزاده_میاد_میگه_ما_فقط_اسم_لیلی_تریین_مجنونو_میشنویم_بنویسش!
#من_جان_چقد_تنبلی_عاخه😄
#عاشقانه_نویسی_افتضاح
#ما_همون_باس_فلسفه_ببافیم😊
#عقیقو_چاپ_کنم؟
#ویرایشش_کار_حضرت_فیله😥
#فعلن_بیخیال😉
آجر به آجر تقوا چیدم روی هم که حصار درست کنم دور خودم...
یک لحظه ... فقط یک لحظه...
رنگ سرخ عقیق یمانے دست راستت هم بازیِ نگاهم شد... آنقدر بازی گوشی کرد تا از #عقیق رسید به #چشمهایت ...
شد اولین نگاهـ....
گفته بودند اولین حلال است... پلکی به پلک رسید...
#ناخواسته
شد دومین... فتوا رسیده بود #حرام است... من اما میگویم کَأنهُ شیر مادر حلال بود...
همان نگاه بود
نماز شب خوانم کرد...
#نیل_نوشت
#یاد_عقیق_بخیر 😍
#رمان_نویسی؟
#به_کپشن_میاد_از_لیلی_ترین_مجنون_باشه
#الآن_آزاده_میاد_میگه_ما_فقط_اسم_لیلی_تریین_مجنونو_میشنویم_بنویسش!
#من_جان_چقد_تنبلی_عاخه😄
#عاشقانه_نویسی_افتضاح
#ما_همون_باس_فلسفه_ببافیم😊
#عقیقو_چاپ_کنم؟
#ویرایشش_کار_حضرت_فیله😥
#فعلن_بیخیال😉
۱.۴k
۱۹ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.