یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب


یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب

تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت


دیدگاه ها (۰)

‌‌ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻔﺲ ﮐﻪ ﺑﻤﻴﺮﻡ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢﺑﺪﺍﻥ ﺍﻣﻴﺪ ﺩﻫﻢ ﺟﺎﻥ ﮐﻪ ﺧﺎ...

گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر گفتم آری، خود نمی‌دانی که ز...

‌عشق اما نهایتی مجهولبی‌حضورش اگرچه شب عالی‌ستدر تن فکر‌های ...

‌در طالع من نیست که نزدیک "تو" باشممی‌گویمت از دور "دعا" گر ...

شب بود شمع بود من بودمو غم. شب رفت شمع سوخت من ماندو غم❤️‍🩹🖤

کاش میشد شب یلدا به کنارت باشم مرهم و شمع و چراغ شب تارت باش...

#تنهای_تنهاروضه حضرت زهرا سلام الله علیها در کلام استاد عالی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط