اعتراضی کردم از این عشق با ناراحتی

اعتراضی کردم از این عشق با ناراحتی
داد پاسخ این چنین،هر جور دیدی راحتی

تا شدم وابسته اش دیدم خیانت می کند
هی تحمل می کنم با یک دلِ پر طاقتی

سرد شد با قلب من از کوه یخ هم سرد تر
خوب می بینم به ما دیگر ندارد رغبتی

رسم،بر این هست باشد مرغ هر همسایه غاز
مرغ این همسایه بودم کاشکی یک ساعتی

از رفاقت ها فقط یک نام بر جا مانده است
کو رفیق باوفایی کو دلِ باغیرتی؟

#سهراب_عرب_زاده
#سرگشته
دیدگاه ها (۰)

بگو چرا بنویسم به دفتری که ندارمهنوز هم غزل از حال بهتری که،...

شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشدهرچه خوبی بکنی با دل تو بد ب...

گفت که غصه اش را نخورَد ؛چون که آدم اگر پیش از بلا شروع به غ...

نرفت، گردِ غم از دل، به شستنِ قالیکدام خانه تکانی؟ چه اَحسنِ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

یازدهم آذر؛ سالروز شهادت میرزا کوچک‌خان جنگلی است؛ مجاهدی که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط