مرد زندانی می خندید

مرد زندانی می خندید.
شاید به زندانی بودن خویش و شاید به آزادی ما.
به راستی زندان کدام سوی میله هاست.
چه گوارا
دیدگاه ها (۱)

تو رادر پیرهنم می جویمدر خونمدر آتش باغ هایمکه درختانش قلممه...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدین سان خواب ها ...

اسمش را خود کشی نگذار.حتی نهنگی مثل من که عمق اقیانوس را دید...

ﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﻧﺪ ﺭﺍﺯ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ.ﺣﺘﯽ ﺍﺯ...

خودکشی در عصر بحران هویت و معنویت | ۱۶ حقیقت و راهکار عرفانی برای پیشگیری

اول از همه به نام خدا شاید تا الان اسم فراماسونرها رو شنیده ...

دیگر صبح شده بود . آری صبح آمده بود تا شاهد جدایی ها باشد .،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط