مگر نمیگویند که هر آدمی

مگر نمی‌گویند که هر آدمی
یک بار عاشق می‌شود؟
پس چرا هر صبح
که چشم‌هات را باز می‌کنی
دل می‌بازم باز؟
چرا هربار که از کنارم می‌گذری
نفست می‌کشم باز؟
چرا هربار که می‌خندی
در آغوشت در به در می‌شوم باز؟
چرا هربار که تنت را کشف می‌کنم
تکه‌های لباسم بال در می‌آورند باز؟
عباس_معروفی
دیدگاه ها (۲)

یادت باشه...انسان هایی هستندکه دیوار بلندت را می بینندولی به...

حسی در تو پنهان است که بوی بهار می‌دهد حضور تو آفتابیست که م...

چشمه باش!یک مشت خاک را در یک لیوان آب بریز، چند لحظه صبر کن،...

و هنگامی که شبتصویر خود رادر ماه می‌بینددخترکی آرزوهایش رابه...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط