p112
p112
تارا-خیلی خوشحال بودم
انگارکه مثلا اولین باره ماشین خریدم ذوق کرده بودم
باسپی و علی بودیم
علی دروبرام بازکرد و سوار شدم
سپی-اه بابا چندش خودشم میتونه دروبازکنه
علی-ای باباا بازشروع کردی
تارا-خیل یخوب حال
لپ علی رو بوسیدم مرسییی عشقممم
علی-سرش بوسیدم
قابلت و نداشت مامانی
سپی-اهه بابا اینجا سینگل نشسته باشما ادم میاد بیرون پشیمون میشهه ایشششش
بعدشم توچرا گفتی بهش مامانی هااا
علی-به توچه
تارا-یکم اروم تر برو علی
علی-چشم
سپی-نه یچیزی شدهه
تارا هیچوقت نمی گفت اروم تربرو
علی-نبابا دمت گرم خوب بلدیمون
سپی-جون من چیشده
تار-نگاهی به علی انداختم برگشتم سمتش
داری عمو میشییی
آقا سپی
سپی-نبابا مرگ من
تارا-خدانکنه
سپی-عاااااا علیه هول بدبخت
نتونستی صبرکنیی یکم حداقل عقد کنی
علی-خندم گرفته بود
جاتبریک گفتن افرین گفتنته
سپی-بله خوب تبریک باید به تارا گفت
افرین وباریکلا خسته نباشید برای شما
حالاکی میاد نینی عمو فداش بشه
تارا-هنو نینیه تقریبا12روزشه
سپی-عاخی علی منم میام خونه شما ها من و نبری
خونمون
علی-چشمم
سپی-هول بدبخت
تارا-سپی بهکسی نگیا فعلا تامطمعن شیم بچه قلبش شکیل شه
سپی-خوبه سقطش نکردید اخه قب لعقد واینا
تارا-دلمون نمیاد وای چجوری خوب
رفتیم خونه عکس سونو رونشونت میدم نینیی روو
سپی-باشهه وای باور نمیشه تومیخوای مامان شی
تارا-بم نمیاد
علی-خودت نینی خوب
تارا-الان ذوق کنم یابزنمت
علی-نزن هنو دیروز گازم گرفتی جاش درد میکرد
سپی-نبابا گازتم گرفته یکی زدم روسرش
حالا کجاتو
علی-خیلی منحرفی
دستمو
سپی-نچ نچ
بیبین کی به کی میگه
تارا-خوب بستهه حالااا ناهار چیی دارییممم
سپی-راس میگه اقای پدر چی داریم
وای من حس میکنم برادر دار شدم
عمونشدم
علی-چون پسرمی دیگه
تارا-نگفتی ناهار چی بخوریم
علی-خبو بریم چلو کباب بخوریم
تارا-ارهه
ماشینم و گفتن کی میارننن
علی-فردااا
تارا-اوکی
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
تارا-خیلی خوشحال بودم
انگارکه مثلا اولین باره ماشین خریدم ذوق کرده بودم
باسپی و علی بودیم
علی دروبرام بازکرد و سوار شدم
سپی-اه بابا چندش خودشم میتونه دروبازکنه
علی-ای باباا بازشروع کردی
تارا-خیل یخوب حال
لپ علی رو بوسیدم مرسییی عشقممم
علی-سرش بوسیدم
قابلت و نداشت مامانی
سپی-اهه بابا اینجا سینگل نشسته باشما ادم میاد بیرون پشیمون میشهه ایشششش
بعدشم توچرا گفتی بهش مامانی هااا
علی-به توچه
تارا-یکم اروم تر برو علی
علی-چشم
سپی-نه یچیزی شدهه
تارا هیچوقت نمی گفت اروم تربرو
علی-نبابا دمت گرم خوب بلدیمون
سپی-جون من چیشده
تار-نگاهی به علی انداختم برگشتم سمتش
داری عمو میشییی
آقا سپی
سپی-نبابا مرگ من
تارا-خدانکنه
سپی-عاااااا علیه هول بدبخت
نتونستی صبرکنیی یکم حداقل عقد کنی
علی-خندم گرفته بود
جاتبریک گفتن افرین گفتنته
سپی-بله خوب تبریک باید به تارا گفت
افرین وباریکلا خسته نباشید برای شما
حالاکی میاد نینی عمو فداش بشه
تارا-هنو نینیه تقریبا12روزشه
سپی-عاخی علی منم میام خونه شما ها من و نبری
خونمون
علی-چشمم
سپی-هول بدبخت
تارا-سپی بهکسی نگیا فعلا تامطمعن شیم بچه قلبش شکیل شه
سپی-خوبه سقطش نکردید اخه قب لعقد واینا
تارا-دلمون نمیاد وای چجوری خوب
رفتیم خونه عکس سونو رونشونت میدم نینیی روو
سپی-باشهه وای باور نمیشه تومیخوای مامان شی
تارا-بم نمیاد
علی-خودت نینی خوب
تارا-الان ذوق کنم یابزنمت
علی-نزن هنو دیروز گازم گرفتی جاش درد میکرد
سپی-نبابا گازتم گرفته یکی زدم روسرش
حالا کجاتو
علی-خیلی منحرفی
دستمو
سپی-نچ نچ
بیبین کی به کی میگه
تارا-خوب بستهه حالااا ناهار چیی دارییممم
سپی-راس میگه اقای پدر چی داریم
وای من حس میکنم برادر دار شدم
عمونشدم
علی-چون پسرمی دیگه
تارا-نگفتی ناهار چی بخوریم
علی-خبو بریم چلو کباب بخوریم
تارا-ارهه
ماشینم و گفتن کی میارننن
علی-فردااا
تارا-اوکی
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
۳.۰k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.