فیک عشق شیرین ❤️
فیک عشق شیرین ❤️
پارت دوم
خدمتکار_ چ..... چ.......چی؟
............
خدمتکار_ا.....الان....خ...خودمو.. ....م....میرسونم
بعد تلفن و قط کرد
رفتم سمتش ....
_ خاله کی بود!( به خدمتکارشون میگه خاله )
خدمتکار_ برو لباسات و بپوش باید برم یه جایی
صداش میلرزید معلوم بود یه چیزی شده ( یه دختر ۱۰ ساله احمق نیس)
جلو عکس مامان و بابا نشسته بودمو گریه میکردم
چرا ...... چراااااا...... چرا تنهام گذاشتن ...هقققققققق
یه دفعه صدایی از پشت سرم شنیدم
_ اوه بچه بیچاره....دلم واست میسوزه
+ اوهوم...شایعه شده مامان میخواسته باباش و بکشه توی این تصادف خودشم مرده ...
_ اره ، میگن اون با یکی دیگه از اون رابطه ها داشته
(پایان فلش بک)
بعد از خوردن غذا به پیشنهاد سهون میخواستیم برام خرید
رفتن تو اتاق تا حاضرشم ( لباساش توی اسلاید بعد هست)
یه شلوار مشکی چسب کتان و یه بلوز پوشیدم و کفش اسپرت مشکیمم پام کردم یه میکاپ دخترانه کیوت کردمو و کیف مشکیمم برداشتم
رفتم بیرون سهون روی مبل نشسته بود و با دیدن من بلند شد
یه کت و شلوار ابی با یه بلوز مشکی زیرش پوشیده بود
باهم دیگه سوار ماشین شدیم
سهون یه اهنگ گذاشت و راه افتاد
بعد از اینکه کلی خرید کردیم داشتیم از فروشگاه میامدیم بیرون که پا به یه چیزی گیر کرد و میخواستم بیوفتم که سهون سریع ممر و با دستم گرفت.....
لایک کامنت جیگراااا😘❤️
کامنتا به ۲۰ رسید میزارم
خخههه
پارت دوم
خدمتکار_ چ..... چ.......چی؟
............
خدمتکار_ا.....الان....خ...خودمو.. ....م....میرسونم
بعد تلفن و قط کرد
رفتم سمتش ....
_ خاله کی بود!( به خدمتکارشون میگه خاله )
خدمتکار_ برو لباسات و بپوش باید برم یه جایی
صداش میلرزید معلوم بود یه چیزی شده ( یه دختر ۱۰ ساله احمق نیس)
جلو عکس مامان و بابا نشسته بودمو گریه میکردم
چرا ...... چراااااا...... چرا تنهام گذاشتن ...هقققققققق
یه دفعه صدایی از پشت سرم شنیدم
_ اوه بچه بیچاره....دلم واست میسوزه
+ اوهوم...شایعه شده مامان میخواسته باباش و بکشه توی این تصادف خودشم مرده ...
_ اره ، میگن اون با یکی دیگه از اون رابطه ها داشته
(پایان فلش بک)
بعد از خوردن غذا به پیشنهاد سهون میخواستیم برام خرید
رفتن تو اتاق تا حاضرشم ( لباساش توی اسلاید بعد هست)
یه شلوار مشکی چسب کتان و یه بلوز پوشیدم و کفش اسپرت مشکیمم پام کردم یه میکاپ دخترانه کیوت کردمو و کیف مشکیمم برداشتم
رفتم بیرون سهون روی مبل نشسته بود و با دیدن من بلند شد
یه کت و شلوار ابی با یه بلوز مشکی زیرش پوشیده بود
باهم دیگه سوار ماشین شدیم
سهون یه اهنگ گذاشت و راه افتاد
بعد از اینکه کلی خرید کردیم داشتیم از فروشگاه میامدیم بیرون که پا به یه چیزی گیر کرد و میخواستم بیوفتم که سهون سریع ممر و با دستم گرفت.....
لایک کامنت جیگراااا😘❤️
کامنتا به ۲۰ رسید میزارم
خخههه
۵.۱k
۰۵ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.