اون شبو یادته،گفتی واسم برقص گفتم نه من جرعت رقصیدن جلو ه

اون شبو یادته،گفتی واسم برقص گفتم نه من جرعت رقصیدن جلو هرکسیو ندارم بابا.اخه میدونی که موقع رقصیدن خجالتم دوبرابر میشه*.*
خیلی اصرار داشت رقصمو ببینه.اهنگو ک پلی کرد یکم شونه هاشو واسم لرزوند بد گفت حالا تو.منم ک بلد نبودم* الکی یه حرکت زدم تو هوا.کلی خندید بدم ادامو در میاورد.دیگه کم کم داشت لجم میگرفت.ابروهامو کشیدم بهمو چشامو ریز کردم دهنم پر کردمو گفتم انگار تو منو دست کم گرفتی اره آق جواد.گفت خب بلد نیستی دیگه-*دلو زدم ب دریا.موهامو ک تازه با کش مخملیم بسته بودم باز کردم.اون مانتو کالباسیه هست ک پایینشم کِلوشه همونم تنم بود. یه دور که واسش رقصیدم دیگه انگار طاقت این همه دلبریمو نداشت,یهو منو کشید سمت بغلش تو چشام زل زدو گفت اووو خدا الهی فداش شم نگا چه قشنگ میرقصه.یه نیم لبخند بهش زدمو گفتم دیدی گفتم بلدم. بدش برگشته بهم میگه اصلا چرا واسم نلرزوندی*-*گفتم بابا با این مانتوعه ک نمیشه بلرزونم.
یهو دستمو گرف منو برد وسط اتاق گف بیا فرانسه ای برقصیم.گفتم فرانسه ای دیگه چجورشه،
دستمو گرفته بود پاشو تکون میداد هی میرف عقب هی میومد جلو بد منو از زیر دستش رد میکرد-''
بهش گفتم این همون رقصیه که ثمرو مهند میرفتن دیگه(اشاره به سریال عشق ممنوع)گفت نه این رقصه فرانسه ایه.🌻
شب خیلی قشنگیو واسم ساختی*.*
مرسی.