زندگی انیمه ای و من
زندگی انیمه ای و من
پارت4
اره دیگه مامانم از خواب بیدار کرد
بعد رفتم صبحونه بخورم و بعدش برم بیرون با دوستام خوش بگذرونم. رفتم بیرون دیدم یه مغازه کنار خونمون باز شده که از انیمه فعالیت میکنه. رفتم خونه از مامانم 200ملیون بگیرم و برم وسایل انیمه بگیرم و مامانم داد. اره دیگه خانواده پولدار و خانواده پایه. رفتم خریدم و اومدم خونه رفتم پذیرایی و دیدم اوماروچان نشته با نوشابه و چیپس و... داره گیم بازی میکنه از اون طرف هم لیوای داره اشپز خونه رو تمیز میکنه. شوکه شدم دوباره رفتم بیرون. دیدم همه جا عوض شده. از یه نفر پرسیدیم اینجا چه شهریه؟ گفتش شهر؟ چرا شهر بگو کشور! اینجا ژاپنه! قلبم داشت از دهنم میومذ بیرون. یه دفعه یه نفر به پشتم دست زد و گفت ترسیدی؟
پارت4
اره دیگه مامانم از خواب بیدار کرد
بعد رفتم صبحونه بخورم و بعدش برم بیرون با دوستام خوش بگذرونم. رفتم بیرون دیدم یه مغازه کنار خونمون باز شده که از انیمه فعالیت میکنه. رفتم خونه از مامانم 200ملیون بگیرم و برم وسایل انیمه بگیرم و مامانم داد. اره دیگه خانواده پولدار و خانواده پایه. رفتم خریدم و اومدم خونه رفتم پذیرایی و دیدم اوماروچان نشته با نوشابه و چیپس و... داره گیم بازی میکنه از اون طرف هم لیوای داره اشپز خونه رو تمیز میکنه. شوکه شدم دوباره رفتم بیرون. دیدم همه جا عوض شده. از یه نفر پرسیدیم اینجا چه شهریه؟ گفتش شهر؟ چرا شهر بگو کشور! اینجا ژاپنه! قلبم داشت از دهنم میومذ بیرون. یه دفعه یه نفر به پشتم دست زد و گفت ترسیدی؟
۷.۸k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.