#پادشاهان_ایرانی
خسرو انوشیروان ۲
در دوران سلطنت خسرو میان هند، یونان و ایران ارتباط فرهنگی بود؛ در زمان خسرو کتاب کلیله و دمنه، شطرنج و طبیبان هندی، از هند به ایران آمدند. خسرو بیمارستان جندیشاپور را تأسیس کرد؛ در این بیمارستان طبیبان هندی و ایرانی بسیاری فعالیت میکردند. ساختن طاق کسری یا ایوان کسری را هم به خسرو نسبت میدهند.
حدود سال ۴۹۰ میلادی از عظمت و شکوه شاهنشاهی ساسانیان کاسته شده بود، پیروز در جنگ با هپتالیان کشته شده بود و ایران مجبور به قبول صلح نامهٔ تحقیرآمیزی برای شاهنشاهی شده بود بلاش برادر پیروز که به جای او بر تخت سلطنت نشسته بود نتوانست با روحانیانی که با اشراف و بزرگان هم داستان شده بودند، بهتوافق برسد و چون خزانه سلطنتی خالی بود نتوانست سپاهیان را با خود همراه کند و در نتیجه روحانیون و بزرگان او را کور و از سلطنت خلع کردند و پسر پیروز ،قباد را در سال ۴۸۸ م. به تخت شاهی نشاندند،بنا بر نوشتهٔ دینوری سوخرا، قباد را به سلطنت رساند.از قول طبری نقل شده که سوخرا از خانوادهٔ معروف اشراف بود که در دورهٔ ساسانیان دارای قدرت کامل بودند.قباد وقتی به سلطنت رسید بسیار جوان بود و این کم سنی پادشاه باعث اغتشاش و هرج و مرج در کشور و دخالت طبقهٔ اشراف و روحانیت در امور کشور شد، ظاهراً ظلم و ستمی که این طبقه بر مردم وارد میکردند بسیار بودهاست. قباد میدانست که اگر برخلاف نظر طبقهٔ اشراف و روحانیون و سوخرا کاری انجام دهد مانند عمویش کور میشود، بنابراین منتظر فرصت ماند تا از قدرت این طبقه بکاهد،ظهور مزدک و همراهی تودهٔ مردم با او این فرصت را در اختیار قباد قرار داد.
خسرو انوشیروان ۲
در دوران سلطنت خسرو میان هند، یونان و ایران ارتباط فرهنگی بود؛ در زمان خسرو کتاب کلیله و دمنه، شطرنج و طبیبان هندی، از هند به ایران آمدند. خسرو بیمارستان جندیشاپور را تأسیس کرد؛ در این بیمارستان طبیبان هندی و ایرانی بسیاری فعالیت میکردند. ساختن طاق کسری یا ایوان کسری را هم به خسرو نسبت میدهند.
حدود سال ۴۹۰ میلادی از عظمت و شکوه شاهنشاهی ساسانیان کاسته شده بود، پیروز در جنگ با هپتالیان کشته شده بود و ایران مجبور به قبول صلح نامهٔ تحقیرآمیزی برای شاهنشاهی شده بود بلاش برادر پیروز که به جای او بر تخت سلطنت نشسته بود نتوانست با روحانیانی که با اشراف و بزرگان هم داستان شده بودند، بهتوافق برسد و چون خزانه سلطنتی خالی بود نتوانست سپاهیان را با خود همراه کند و در نتیجه روحانیون و بزرگان او را کور و از سلطنت خلع کردند و پسر پیروز ،قباد را در سال ۴۸۸ م. به تخت شاهی نشاندند،بنا بر نوشتهٔ دینوری سوخرا، قباد را به سلطنت رساند.از قول طبری نقل شده که سوخرا از خانوادهٔ معروف اشراف بود که در دورهٔ ساسانیان دارای قدرت کامل بودند.قباد وقتی به سلطنت رسید بسیار جوان بود و این کم سنی پادشاه باعث اغتشاش و هرج و مرج در کشور و دخالت طبقهٔ اشراف و روحانیت در امور کشور شد، ظاهراً ظلم و ستمی که این طبقه بر مردم وارد میکردند بسیار بودهاست. قباد میدانست که اگر برخلاف نظر طبقهٔ اشراف و روحانیون و سوخرا کاری انجام دهد مانند عمویش کور میشود، بنابراین منتظر فرصت ماند تا از قدرت این طبقه بکاهد،ظهور مزدک و همراهی تودهٔ مردم با او این فرصت را در اختیار قباد قرار داد.
- ۳۴۰
- ۰۶ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط