بیدار می شوی
بیدار می شوی ...
به خودت صبح بخیر می گویی ...
برای خودت چای می ریزی ...
تکیه می دهی به خودت ...
و فکر می کنی ...
دلت برای چه کسی باید تنگ می شده است؟
و فکر می کنی ...
چرا هیچکس آنقدرها که باید خوب نبود ...
که بی او ، این صبح شهریور ...
از گلویت پایین نرود ...
به خودت صبح بخیر می گویی ...
برای خودت چای می ریزی ...
تکیه می دهی به خودت ...
و فکر می کنی ...
دلت برای چه کسی باید تنگ می شده است؟
و فکر می کنی ...
چرا هیچکس آنقدرها که باید خوب نبود ...
که بی او ، این صبح شهریور ...
از گلویت پایین نرود ...
- ۳.۷k
- ۱۵ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط