میدانی

میدانی
گاهی آنقدر برای رفتن عجله داریم ک نمیبینیم که نمیفهمیم چقدر بال بال میزند تا حرفایش را بگوید ،تا حس و حالش را حالیمان کند،با رفتن بی موقعمان و با کلمات بی رحممان دست می اندازیم بر گلوی احساسات و کلماتش و خفه و بی جان رهایش کرده و میرویم.
بعد از گذشت زمانی و انتظاری در تعجبیم ک چرا نیست،چرا نیامد،چرا سکوت کرده
غافل از آنکه پای آمدنش را خودمان شکستیم دم رفتن
رفتن را بلد باشیم،جوری برویم ک پای امدنش فلج نشود و صدای دوست داشتنش بیصدا نشود.

#فاطمه_ربدوست
دیدگاه ها (۱)

سال ها بعددر مقابل سال ها قبل می نشینمو از توبرای خودمحرف می...

‏به تو قول دادم که دوستت نداشته باشمسپس در برابر این تصمیم ب...

دیالوگ‌ماندگار#رئیس_علی_دلواری:درمقابل ظلم سکوت میکنید اونوق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط