شکوفه گیلاس پارت



شکوفه گیلاس پارت⁴

ویو کلارا :

ساعت ۱۰ شب بود و داشتم پیاده برمیگشتم سمت خونه که دیدم چندتا پسر مست دارن به سمتم میان..باور نمیشد..توی آلمان خیلی کم از این جور اتفاق ها کم پیش میاد..ولی توی اولین شبم تو پاریس باید گیر این عوضیا بیوفتم..



یکی از اون پسرا دست کلارا رو میگیره*
^ هی خوشگله..بیا یه شب خوش بگذرونیم..
؛ و..ولم کننننن
× اگه دختر خوبی باشی قول میدیم زیاد اذیتت نکنیم..خنده*
؛ خ..خفه شووو..

ویو مایکل:
هوف..بالاخره امروز تموم شد و خانم شین دست از سرم برداشت و گفت میتونم برم خونه...اون دختره..ینی فردا هم میبینمش؟
نمیدونم..نمیدونم چرا ذهنمو درگیر خودش کرده..

با خانم شین خداحافظی کردم و از کتابفروشی اومدم بیرون...دیدم از کوچه بغلی داره صدای جیغ میاد..صداش..صداش آشنا بود..

دوییدم توی کوچه بغلی و دیدم که همون دختره افتاده دست چندتا پسر مست..احساس کردم برای چند لحظه قلبم وایساد..
؛ هققق عوضی دستمو ول کننننن
رفتم سمت پسری که دست اون دختر رو گرفته بود و محکم با مشت زدم تو صورتش و افتاد زمین*
^ آ..آخخخخخخ..
× تو دیگه چه خری هستی؟؟؟؟؟
همشون رو جوری زدم که نتونن بلند شن*

ویو کلارا :
اون پسر داشت دستمو میکشید که دیدم مایکل اومد و با مشت زدتش..خشکم زده بود..چجوری یه تنه سه تاشون رو زد؟؟؟ قلبم تند میزد..نه به خاطر ترس..به خاطر مایکل..گمونم وقتی پیشم بود اون چیزی که درونم خالی بود و دیگه حس نمیکردم...چون...چون اون پرش میکرد..
چون از دعوا میترسیدم گوشامو گرفته بودم و نشسته بودم رو زمین چشامو بهم فشار میدادم..
ویو مایکل :
همشون رو زدم..ولی اون عوضی ای که به اون دست زده بود رو بدتر از همه زدم..دور و برم رو نگاه کردم و دیدم اون دختره نشسته رو زمین و گوشاشو گرفته..اوه..ترسیده..

رفتم سمتش و اروم بلندش کردم*
؛ هقق نههه خواهش میکنمم منو بزار زمیننن
&چشماتو باز کن کوچولو..
چشامو باز کردم و دیدم مایکل براید بغلم کرده*
محکم بغلش کردم*
؛ هققق هققق..
& هیسسس..اروم باش تموم شد باشه؟؟ الان من اینجام..اونا نمیتونن بهت آسیب بزنن..

به خودم اومدم*
از بغلش اومدم بیرون*,
؛ م..ممنونم که جونمو نجات دادی..
& یکم بیشتر تو بغلم میموندی چیزی میشد؟زیر لب*
؛ چ..چیزی گفتی..؟
& هیچی..گفتم که خواهش میکنم..قابلی نداشت..
؛ هوم..من دیگه باید برم..
& من میرسونمت..
؛ ن..نه..ممنون خودم میرم..خونه ام همینجاست..
& او..باشه..خب..شب بخیر..
؛ ش..شب بخیر..

کلارا برگشت تا بره*
& وایسا!!
برگشتم و نگاش کردم*
؛ ب..بله..؟
& من اسمتو نمیدونم..بهم میگیش؟
؛ اسمم..کلارا ست..
& ه..هوم..
؛ ش..شب بخیر..
& ش..شب خوش..
ویو مایکل :
تا وقتی که بره خونه ش و از توی کوچه غیبش بزنه بهش خیره شدم..احساس میکردم هر لحظه میخواست برگرده و بدوئه سمتم و بغلم کنه..ولی..نکرد..
دیدگاه ها (۱۰)

‍‍‍شکوفه گیلاس پارت⁵‍ویو کلارا :وقتی داشتم میرفتم سمت خونه.....

‍‍‍شکوفه گیلاس پارت⁶؛&کتاب رو برد زیر میز و کردش تو پاکت *‍و...

پارت ۸

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 2 " ویو هانا : اسمش ت...

درخواستی🖤🩸🩸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط