دفتر شعر

دفتر شعرم
کنار پنجره ورق می خورد
باد ُ نام تورا برد
حالا تمام شهر از تو می گویند
حرف تو که می شود
من چقدر ناشیانه
ادعای بی تفاوتی می کنم !
دیدگاه ها (۱)

کودکی ام

عقل من با عشق تو درگیر شد

ای که توایی همه کسم

میرسد روزی....

تو می‌دانی من چقدر ذوق دارم برای پاییز؟ برای خنکای عصرهنگام ...

انسان آنگونه که هست

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط