بدین بد حالی افکندی

بدین بد حالی افکندی

مرا ای چشم تر آخر

چه بودی گر رخ نیکوی او

هرگز نمی‌دیدی ..

#وحشی_بافقی
دیدگاه ها (۱)

من اینجادرست وسط پاییز ایستاده امو دارمبرگ به برگدوباره عاشق...

خودم را بی تو دلخوش میکنم جانابه هر نوعی گَهی با اشکِ جانفرس...

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانموین درد نهان سوزنهفتن نتوانم .....

غمگین مشو عزیز دلممثل هوا در کنار توامنه جای کسی را تنگ می ک...

چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمی‌دیدیجفاهای چنین از خوی او...

#شهیدانهگر عقل پشت حرف دل "اما" نمی‌ گذاشتتردید پا به خلوت د...

ای تو که عشق تو مرا گرامی و خوار کرد، چگونه می‌توانم به تو ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط