گفتم: می دونی دورترین آرزوم چیه؟
گفتم: میدونی دورترین آرزوم چیه؟
گفت: نه
گفتم: یک جایِ بیآدمِ پُرپرنده بشینیمو چای دارچین و شیرینی نخودی بخوریم؟
گفت: صبر کن، میریم
گفتم: "اگر چه صبر من از روی دوست ممکن نیست
همیکنم به ضرورت چو صبر ماهی از آب"
گفت: قشنگ بود.
گفتم: بیا یه روز بشینیم پای یک سفرهی گلدار، سه تا شامی بخوریم با سس انبه، خیلی از چاقولو برگر شاعرانهتره. تازه میتونیم وسطش "هامون" ببینیم و همینطوری که لقمه تو دهنمونه بگیم؛ ما آویختهها به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده و کپکزدهی خود را...
گفت: حالا صبر کن
گفتم: باشه ولی به قول ابتهاج
"غم میرود از دیده درین کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است"
گفت: بازم صبر کن
بهش گفتم: خیلی وقته دلم فریاد میخواد، دوستدارم دونفری بزنیم زیرآواز. من تا حالا کنسرت نرفتم. بیا با هم یه کنسرت بریم. نه از اون کنسرتایی که جمع آدمای روی سِن به اندازهی کمانچهی کلهر سن ندارن. یه کنسرت درست حسابی. مثلا بیا با چارتار داد بزنیم: "باران تویی به خاک من بزن" یا با عصار بگیم؛ "این حالِ منِ بیتوست، بغض غزلی بیلب"...
گفت: چند بار بهت بگم، صبر کن
گفتم: این بیت و شنیدی؟
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
گفت: حافظه ندارم
گفتم: میخوام یک دیوان حافظِ نقلی واست بخرم، بعد با خاک حافظیه متبرکش کنم، تا روزایی که من نیستم خودت فال بگیری، حافظ واسه تقویت حافظه خیلی خوبه... بیا یک شیراز با هم بریم.من هنوز نمیدونم "شِ" شیراز از کدوم شراب میاد. اصلا چرا ما تا حالا با هم سفر نرفتیم؟
گفت: مگه نگفتم صبر کن
گفتم: خودِ صبرم دیگه حالش از این همه صبوری به هم میخوره
گفت: نمیخوای بفهمی
گفتم: الان میفهمم چرا سعدی میگه:
"عشق را یا مال باید یا صبوری یا سفر"
گفت: کدومشو داری؟
گفتم: روزای صبوری منو شمردی؟
گفت: خواهشا از فیلمنامه بیا بیرون
گفتم: اصلا حدودی بگو با اختلاف صد تا بالا و پایین
گفت: بازم صبوری کن
گفتم:
"به مو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طُرفه خاکی بر سَرُم کرد"
گفت: زندگی متنه، شعر نیست
گفتم: صبر، عامل و علامت میخواد ولی من اینجا نه عامل میبینم نه علامت.
گفت: یعنی چی؟
گفتم: میشه آب و آفتابو از گلدونا گرفت؟ بعد با عصبانیت بهشون گفت؛ گلدونا!، حواستون به خودتون باشه! اگه گلاتون بریزه از پنجره پرتتون میکنم بیرون
نگفت:...
گفتم:
درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانهام
نه درد ساکن میشود، نه ره به درمان میبرم . "جلال حاجی زاده"
گفت: نه
گفتم: یک جایِ بیآدمِ پُرپرنده بشینیمو چای دارچین و شیرینی نخودی بخوریم؟
گفت: صبر کن، میریم
گفتم: "اگر چه صبر من از روی دوست ممکن نیست
همیکنم به ضرورت چو صبر ماهی از آب"
گفت: قشنگ بود.
گفتم: بیا یه روز بشینیم پای یک سفرهی گلدار، سه تا شامی بخوریم با سس انبه، خیلی از چاقولو برگر شاعرانهتره. تازه میتونیم وسطش "هامون" ببینیم و همینطوری که لقمه تو دهنمونه بگیم؛ ما آویختهها به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده و کپکزدهی خود را...
گفت: حالا صبر کن
گفتم: باشه ولی به قول ابتهاج
"غم میرود از دیده درین کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است"
گفت: بازم صبر کن
بهش گفتم: خیلی وقته دلم فریاد میخواد، دوستدارم دونفری بزنیم زیرآواز. من تا حالا کنسرت نرفتم. بیا با هم یه کنسرت بریم. نه از اون کنسرتایی که جمع آدمای روی سِن به اندازهی کمانچهی کلهر سن ندارن. یه کنسرت درست حسابی. مثلا بیا با چارتار داد بزنیم: "باران تویی به خاک من بزن" یا با عصار بگیم؛ "این حالِ منِ بیتوست، بغض غزلی بیلب"...
گفت: چند بار بهت بگم، صبر کن
گفتم: این بیت و شنیدی؟
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
گفت: حافظه ندارم
گفتم: میخوام یک دیوان حافظِ نقلی واست بخرم، بعد با خاک حافظیه متبرکش کنم، تا روزایی که من نیستم خودت فال بگیری، حافظ واسه تقویت حافظه خیلی خوبه... بیا یک شیراز با هم بریم.من هنوز نمیدونم "شِ" شیراز از کدوم شراب میاد. اصلا چرا ما تا حالا با هم سفر نرفتیم؟
گفت: مگه نگفتم صبر کن
گفتم: خودِ صبرم دیگه حالش از این همه صبوری به هم میخوره
گفت: نمیخوای بفهمی
گفتم: الان میفهمم چرا سعدی میگه:
"عشق را یا مال باید یا صبوری یا سفر"
گفت: کدومشو داری؟
گفتم: روزای صبوری منو شمردی؟
گفت: خواهشا از فیلمنامه بیا بیرون
گفتم: اصلا حدودی بگو با اختلاف صد تا بالا و پایین
گفت: بازم صبوری کن
گفتم:
"به مو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طُرفه خاکی بر سَرُم کرد"
گفت: زندگی متنه، شعر نیست
گفتم: صبر، عامل و علامت میخواد ولی من اینجا نه عامل میبینم نه علامت.
گفت: یعنی چی؟
گفتم: میشه آب و آفتابو از گلدونا گرفت؟ بعد با عصبانیت بهشون گفت؛ گلدونا!، حواستون به خودتون باشه! اگه گلاتون بریزه از پنجره پرتتون میکنم بیرون
نگفت:...
گفتم:
درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانهام
نه درد ساکن میشود، نه ره به درمان میبرم . "جلال حاجی زاده"
۱۰۴.۰k
۲۷ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.