ارزویی که به واقعیت تبدیل شده(part 2)
ارزویی که به واقعیت تبدیل شده(part 2)
*ا/ت ویو
یعنی آخری اگه خوششون بیاد قبول میشم خیلی خیلی استرس داشتم دستام میلرزید نمیتونستم روی پاهام وایستم
*جونگکوک ویو
خیلی استرس داشت نگران شدم دستاش و گرفتم بهش گفتم
+میدونم خیلی تلاش کردی که الان استرس داری ولی با این کارت داری به خودت میگی که تو هیچی بلد نیستی و تمام زحماتت به باد میره
+دیدی ارایش نامجون چقدر خوب پیش رفت اینم خوب پیش میره نگران نباش
وقتی تو چشاش نگاه میکردم یه حس آرامش بخشی بهم دست میداد
دستاشو آروم ول کردم و شروع به آرایش کرد
*ا/ت ویو
وقتی حرفاش تموم شد و دستامو ول کرد و شروع به آرایش کردم
دیگه استرس نداشتم
وقتی داشتم رژ لب رو روی لباش میکشیدم یه حسی داشتم نمیدونم چی بود
آرایش جونگ کوک تموم شد همه رفتن توی اتاق تا صحبت کنن
یه ترس عجیبی سراغم اومد وقتی از اتاق خارج شدن
ادامه دارد...✨
*ا/ت ویو
یعنی آخری اگه خوششون بیاد قبول میشم خیلی خیلی استرس داشتم دستام میلرزید نمیتونستم روی پاهام وایستم
*جونگکوک ویو
خیلی استرس داشت نگران شدم دستاش و گرفتم بهش گفتم
+میدونم خیلی تلاش کردی که الان استرس داری ولی با این کارت داری به خودت میگی که تو هیچی بلد نیستی و تمام زحماتت به باد میره
+دیدی ارایش نامجون چقدر خوب پیش رفت اینم خوب پیش میره نگران نباش
وقتی تو چشاش نگاه میکردم یه حس آرامش بخشی بهم دست میداد
دستاشو آروم ول کردم و شروع به آرایش کرد
*ا/ت ویو
وقتی حرفاش تموم شد و دستامو ول کرد و شروع به آرایش کردم
دیگه استرس نداشتم
وقتی داشتم رژ لب رو روی لباش میکشیدم یه حسی داشتم نمیدونم چی بود
آرایش جونگ کوک تموم شد همه رفتن توی اتاق تا صحبت کنن
یه ترس عجیبی سراغم اومد وقتی از اتاق خارج شدن
ادامه دارد...✨
۱۱۲.۲k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.