-من از آن تافته های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخشای
-من از آن تافته های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخشایم، اما همیشه در آخر کار آن را از یاد میبردم. آن کس که تصور میکرد من از او نفرت دارم، چون میدید که با لبخندی صمیمی به او سلام میگویم، غرق در شگفتی میشد و نمیتوانست باورکند.
در این حال، برحسب خلق و خوی خودش بزرگواریم را تحسین و یا بیغیرتی ام را تحقیر میکرد، بیآنکه فکر کند که انگیزه ی من سادهتر از اینها بوده است، من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم.
-آلبر کامو از کتاب سقوط
در این حال، برحسب خلق و خوی خودش بزرگواریم را تحسین و یا بیغیرتی ام را تحقیر میکرد، بیآنکه فکر کند که انگیزه ی من سادهتر از اینها بوده است، من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم.
-آلبر کامو از کتاب سقوط
۹۲.۰k
۲۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.