ز بی مهری و از خاموشی دلدار میترسم

زِ بی مهری و از خاموشیِ دلدار میترسم
مبادا ترک من گوید ، ز ترک یار میترسم

رخش هر روز می دیدم و شبها بوسه میچیدم
کنون تنها و شبها تا سحر بیدار،میترسم

یقیناً وقت تنهایی ، نمی سازد فراموشم
اگر چه مطمئن هستم ولی بسیار می ترسم

سکوتش "ها" نماید بر زلال شیشه عشقم
سکوت عشق شیرین است،ز عشق تار میترسم

چو بر آیینه قلبم زند با سنگ خاموشی
در آن خاموشی مطلق از آن سنگسار میترسم

نبودش ، خاطراتش را تلنگر میزند بر دل
خوشم با یاد او اما از آن هشدار میترسم

اگر روزی یقین سازم سکوتش از رضایت نیست
به دار می افکنم خود را ، مگو از دار می ترسم!



love
دیدگاه ها (۲)

عشـــــــــــق یعنی یک تلنگر بر تن احساس گلعاشــــــــــــــ...

می تراود مهتاب،می درخشد شبتاب.نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ...

بسلامتی صورت زیبا و بی الایش این دختر خوشکل و زحمت کش دهاتی ...

بخون خیلی #قشنگ   است درروزگاران قدیم دختری که تازه ازدواج ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط