شوهر دو روزه پارت 70
نیشخند...مین هیوکه لعنتی!
داد زدم: عوضی مگه بهت نگفتم نزدیک ا. ت نشو!
بعد تفنگ رو محکم لای موهام کردم.
مین هیوک خندید: چیه؟؟ احساس میکنم از اینکه فهمیدی منم خیالت راحت شد!؟
داد زدم: اره اره!!! تو یه عوضی با اسم بهترین رفیقم رفتی و گند زدیبه مهمترین فرد زندگیم!
بکشمت خیالم راحت میشه نه الان!
پوزخند زد: مطمئنی!؟
یهو دستشو از زیر تفنگم رد کرد و منو پیچوند!!
خوب بلده چطوری فرار کنه!!
خودشو دستی دستی ازاد کرد!!
نزدیکم اومد و گفت: اینطوری بهتره!! سه تامون رو بکش باشه؟؟؟ فقط اولش یه نگاهی بهمون بنداز...
بعد اشاره کرد به تفنگ خودش و یه عالمه باروت ک داشت و چاقوی وومین و تیغه های فلوریا! کاملا مسلح بودن
خندیدم! منم تفنگ دارم
تفنگمو اماده کردم و....تق!
عع.... نداره!!! تیر ندارههه!!!!! وای نه خالیه خالیه باروت نداره!!!
تفنگ از دستم افتاد....صدای خنده ی مین هیوک و بقیه میومد....داشتن بهم نزدیک میشدن....!
داد زدم: عوضی مگه بهت نگفتم نزدیک ا. ت نشو!
بعد تفنگ رو محکم لای موهام کردم.
مین هیوک خندید: چیه؟؟ احساس میکنم از اینکه فهمیدی منم خیالت راحت شد!؟
داد زدم: اره اره!!! تو یه عوضی با اسم بهترین رفیقم رفتی و گند زدیبه مهمترین فرد زندگیم!
بکشمت خیالم راحت میشه نه الان!
پوزخند زد: مطمئنی!؟
یهو دستشو از زیر تفنگم رد کرد و منو پیچوند!!
خوب بلده چطوری فرار کنه!!
خودشو دستی دستی ازاد کرد!!
نزدیکم اومد و گفت: اینطوری بهتره!! سه تامون رو بکش باشه؟؟؟ فقط اولش یه نگاهی بهمون بنداز...
بعد اشاره کرد به تفنگ خودش و یه عالمه باروت ک داشت و چاقوی وومین و تیغه های فلوریا! کاملا مسلح بودن
خندیدم! منم تفنگ دارم
تفنگمو اماده کردم و....تق!
عع.... نداره!!! تیر ندارههه!!!!! وای نه خالیه خالیه باروت نداره!!!
تفنگ از دستم افتاد....صدای خنده ی مین هیوک و بقیه میومد....داشتن بهم نزدیک میشدن....!
- ۵.۶k
- ۰۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط