از ماشین پیاده شد رفتیم تو خونه و اتاق یونگی بهش نشون داد
از ماشین پیاده شد رفتیم تو خونه و اتاق یونگی بهش نشون دادم رفتم تو اتاقم که لباس عوض کنم که یهو.......
..............................
در اتاق باز شد یونگی اومد تو یه قدم میرفتم عقب اون یه قدم میومد جلو انقدر ادامه داد که خوردم به دیوار و اون اومد لبام رو شکار کرد انقدر که نفس کم اوردم بد از روم بلند شد
&قرار بود نترسی این چه واکنشی بود من فقط میخواستم بگم من شب عادت دارم یه چیزی بغل کنم میشه امشب پیش تو بخوابم ،ولی بخاطر این حرکتت بوسیدمت اه حالا ول کن میشه لطفا
دلم برای صورت پیشیش سوخت
#باشه ولی لطفا الان برو بیرون من لباس بپوشم لطفا
&آهان باشه
رفت بیرون لباسمو عوض کردم و در اتاقم رو باز کردم دیدم پشت در وایستاده اومد تو رفت رو تخت دراز کشید راستش کازی که من میخواستم اجام بدم رو خودش انجام داد بهتر باید با هزار تا التماس ازش میخواستم بیاد پیشم بخوابه چون میترسیدم همون بهتر خودش اومد
&عروسک میدونستم تو دلت میخواد بیام پیشت بخوابم
#جان تو از کجا میدونستی
& هان هیچی ولش کن همین جوری گفتم بیا بخواب
رفتم بغلش خوابیدم اونم منو محکم بغل کرد
(ویو یونگی)
داشتم گند میزدم نباید میفهمید که من ذهنش رو میخوانم ولش کن زیاد به اینا فکر نکن از کنارش بودن لذت ببر بعد از مدتی که بهش نگاه کردم خوابم برد
اینم جایزه چون که تعداد فالورام بیشتر شده پارت بعدم بدون شرط میزارم
..............................
در اتاق باز شد یونگی اومد تو یه قدم میرفتم عقب اون یه قدم میومد جلو انقدر ادامه داد که خوردم به دیوار و اون اومد لبام رو شکار کرد انقدر که نفس کم اوردم بد از روم بلند شد
&قرار بود نترسی این چه واکنشی بود من فقط میخواستم بگم من شب عادت دارم یه چیزی بغل کنم میشه امشب پیش تو بخوابم ،ولی بخاطر این حرکتت بوسیدمت اه حالا ول کن میشه لطفا
دلم برای صورت پیشیش سوخت
#باشه ولی لطفا الان برو بیرون من لباس بپوشم لطفا
&آهان باشه
رفت بیرون لباسمو عوض کردم و در اتاقم رو باز کردم دیدم پشت در وایستاده اومد تو رفت رو تخت دراز کشید راستش کازی که من میخواستم اجام بدم رو خودش انجام داد بهتر باید با هزار تا التماس ازش میخواستم بیاد پیشم بخوابه چون میترسیدم همون بهتر خودش اومد
&عروسک میدونستم تو دلت میخواد بیام پیشت بخوابم
#جان تو از کجا میدونستی
& هان هیچی ولش کن همین جوری گفتم بیا بخواب
رفتم بغلش خوابیدم اونم منو محکم بغل کرد
(ویو یونگی)
داشتم گند میزدم نباید میفهمید که من ذهنش رو میخوانم ولش کن زیاد به اینا فکر نکن از کنارش بودن لذت ببر بعد از مدتی که بهش نگاه کردم خوابم برد
اینم جایزه چون که تعداد فالورام بیشتر شده پارت بعدم بدون شرط میزارم
۴.۳k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.