دروغ اجباری پارت 14
دروغ اجباری
پارت 14
رزی:به چی فکر میکنی؟
جیمین:ها؟امم...هیچی فقط تعجب کردم بقیه چقدر کندن.
رزی:خودتم همچین سریع نیستیا!
جیمین:اره میدونم
بعد به روبروش نگاه کرد.
بقیه کلاساشونم رفتنو شب شد.
رفتن تو اتاق و دیدن چانیول نشسته رو تختش.
جیهوپ:تو چرا امروز تو هیچ کلاسی نبودی؟
چانیول:چون حوصله نداشتم.
نامجون:خب اگه حوصله نداری چرا واسه کمپانی اودیشن دادی؟
چانیول:برای اینکه حواسم به ینفر باشه.
جین:کی؟
چانیول:فضولیش به شما نیومده.
جیمین:ایش...
خلاصه که همه گرفتن خوابیدن.
#جیمین
همه خواب بودن ولی من خوابم نمیومد.
یهو رزی پاشد رو تختش نشست.
سریع خودمو زدم به خواب ولی زیر چشمی داشتم نگاش میکردم که ببینم چیکار میکنه.
کشوی کناریشو باز کرد و یه آینه کوچیک در اورد.
آینه رو باز کرد و همینجوری خودشو داخلش نگاه کرد.
یه نگاه به چانیول کرد و یه نگاه به تهیونگ.
اههه چرا همش تهیونگو نگاه میکنههه؟؟؟؟
دوباره آینه رو گذاشت سر جاش و دراز کشید خوابید.
اون و چانیول یچیزیشون هست مطمئنم!
لایک+25
کامنت+35
پارت 14
رزی:به چی فکر میکنی؟
جیمین:ها؟امم...هیچی فقط تعجب کردم بقیه چقدر کندن.
رزی:خودتم همچین سریع نیستیا!
جیمین:اره میدونم
بعد به روبروش نگاه کرد.
بقیه کلاساشونم رفتنو شب شد.
رفتن تو اتاق و دیدن چانیول نشسته رو تختش.
جیهوپ:تو چرا امروز تو هیچ کلاسی نبودی؟
چانیول:چون حوصله نداشتم.
نامجون:خب اگه حوصله نداری چرا واسه کمپانی اودیشن دادی؟
چانیول:برای اینکه حواسم به ینفر باشه.
جین:کی؟
چانیول:فضولیش به شما نیومده.
جیمین:ایش...
خلاصه که همه گرفتن خوابیدن.
#جیمین
همه خواب بودن ولی من خوابم نمیومد.
یهو رزی پاشد رو تختش نشست.
سریع خودمو زدم به خواب ولی زیر چشمی داشتم نگاش میکردم که ببینم چیکار میکنه.
کشوی کناریشو باز کرد و یه آینه کوچیک در اورد.
آینه رو باز کرد و همینجوری خودشو داخلش نگاه کرد.
یه نگاه به چانیول کرد و یه نگاه به تهیونگ.
اههه چرا همش تهیونگو نگاه میکنههه؟؟؟؟
دوباره آینه رو گذاشت سر جاش و دراز کشید خوابید.
اون و چانیول یچیزیشون هست مطمئنم!
لایک+25
کامنت+35
۱۲.۰k
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.