چقدر خوب شد زن شدیم

چقدر خوب شد زن شدیم!
کمد و اتاقمان را به هم می‌ریزیم و همه چیز را از اول سرجایش مرتب می‌گذاریم
آن وقت فکر می‌کنیم آماده‌ایم برای گرفتن تصمیمات بزرگ!
وسط غم‌بادهای روزانه شروع می‌کنیم به شستن ظرف‌ها و بازی کردن با کف روی سینک ظرفشویی،
تمام غم‌هایمان را همراه سرامیک‌ها آشپزخانه می‌ساییم و می‌ساییم و با قدرت‌تر می‌سایم،
جارو رامحکمتر روی فرش می‌کشیم و فکر می‌کنیم تمام خوره های فکریمان از لوله جارو بالا میرود،
دست به ساختن می‌زنیم،
شیرینی و کیک و غذاهای عجیب عجیب میپزیم و از خلق کردن‌هایمان حس بهتری می‌گیریم،
می‌نشینم برای مرتب کردن فکرهایمان رج به رج کامواها را همراه فکرها می‌بافیم!
دکور خانه را عوض می‌کنیم و تنهایی با کشیدن مبل‌ها خودمان را ازنفس می‌اندازیم و فکر می‌کنیم چه انتقامی!
.
بعد به جان خودمان و صورتمان و دستهای‌مان می افتیم.
داشتم فکر می‌کردم چه خوب است به جز پیاده رفتن و سیگار کشیدن‌های معمول مردها ما کارهای متنوع‌تری داریم برای مقابله با مشکلات.
چقدر خوب شد که زن شدیم.

نیلوفر فرجیان
دیدگاه ها (۴)

فکر کن! در شلوغی تهرانعصر پاییز... در به در باشیشهر را با خو...

بوی دلتنگی پاییز وزیده ست ولی...اولین موسم این فصل مگر "مهر"...

زندگی، قبل از هر چیز زندگیست.گل می‌خواهد، موسیقی می‌خواهد، ز...

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

در ادامه یه حرفی دارم با این دوستان رسانه " خط انرژی "اما قب...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط