قصد جنگم نبود

قصد جنگم نبود
تا چشم باز کردم
خود را در کارزار نگاهش
گرفتار دیدم

#امیرعلی_قربانی

https://t.me/chekamehaibaran
دیدگاه ها (۳۴)

جبر همان قیچی بودکه کوتاه کرددست مرا از موهایش#امیرعلی_قربان...

هیزم اتش کابوسی از جهنم است برای درختی که دست قضا او را اند...

پدرم شعر حماسی دوست داشتو مادرم ترانه های شیرازی را زمزمه می...

داشتن اترویایی بود کهنه مختص من بود و نهبه اختیار مناما ارزو...

::..«« حسین یعنی مهربانی ، زیبایی ..... »»..::

P39صبح یونگی ویوآروم از درد کتفم چشمامو باز کردم و صورتم کمی...

میگفتند رفتن‌هایِ واقعی هیچگاه خبر نمیدهند ؛ زمانی که به خود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط