اکنون دلم چای میخواهد

اکنون دلم چای میخواهد

با یک رفیق ناب
که بگوییم بنشین
چای بریزم
که کمی مست شویم
که چای را به چای
ببندیم
و گاهی استکان را سر بکشیم
و بگوییم
دلخوش مان کرده
همین دوست داشتنهای بی دلیل
دیدگاه ها (۷۲)

مدتی ستدستُ و پا چُلُفتی شده امحواسم پرت استبا خودکارِ بدون ...

همہ‌ے شهر پر از بوے خـכاست..عابرے ڪَفت ڪہ ایڹ مطلق نادیده ڪج...

گفتا بیا عاشقی کنتلخ استگفتمولی ضرر ندارد

army_aa is talking:📜: سطر اول داستان ما....Part 17فکر می‌کرد...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

yek tarafe part : 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط