پارت ۳۱
#پارت_۳۱
ادامه پارت ۳۱
-صبر کنید...ببخشید اما چرا این قانونارو گذاشتید..مگه من حق ازادی ندارم؟!
-اگر یکم زبون به دهن بگیری میفهمی...
من تمام این قانونارو گذاشتم...و تو هم باید رعایتشون کنی...چون زندگے تو مال منه..
هاج و واج موندم نگاش کردم....چییی...زندگیم مال اون یعنی چی؟
-اون وقت چرااا؟
-چون در اصل زندگیت رو به من فروختے...
-چطور خودم خبر ندارم..
-خبر داری..فقط یادت رفته...من پول طلبکارای بابات رو میدم...پول بیمارستان رو میدم...خونه ای برای خانوادت جور میکنم.....هوووم..
سرم رو انداختم پایین....راست میگفت...یادم نبود...در اصل بهم لطف کرده بود..
-میشه گفت من مالک توام...و من هر کاری بگم باید انجام بدی...وگرنه بهت که گفتم....تنبیه میشی..راستی یه قرارداد هم باید بدم که امضا کنی..حالا سوالی داری؟
-اره..
-بپرس..
-اممم...یعنی درست فهمیدم...من تا وقتی اینجام که پول شمارو بهتون برگردونم..
-اره
-وقتی همش اینجام و شما حداقل اجازه نمیدید که برم کار کنم بیرون..چطور پول شمارو بدم..؟؟
-وقتی اینجایی من یه حقوقی بهت میدم و تو میتونی برشداری یا به عنوان بدهیت بدیش به من..سوال بعدی.
-پول تقریبا چقدره؟؟
-قراره برم بانک...وقتی تموم کارات رو انجام دادم...و حساب کردم..بهت میگم..بعدی
-درباره غذا چی...چی باید درست کنم...چطور خونه رو تمیز کنم...اصلا کارم...
-صبر کن یه دقیقه...همینطور میره جلو..شهین خانم بهت میگه.
-کی؟؟
-خدمتکارم..شهین خانم..
-اها
-کم کم خودت با قوانین اشنا میشی..راستی اسمت چی بود..؟؟
-آنالی.
-خب...ازین به بعد منو آقا صدا میکنی..فهمیدی؟
-بله..
-بله چی؟
-بله..اقا #حقیقت_رویایی🌙 ⭐
لایک و نظر فراموش نشه⛅
ادامه پارت ۳۱
-صبر کنید...ببخشید اما چرا این قانونارو گذاشتید..مگه من حق ازادی ندارم؟!
-اگر یکم زبون به دهن بگیری میفهمی...
من تمام این قانونارو گذاشتم...و تو هم باید رعایتشون کنی...چون زندگے تو مال منه..
هاج و واج موندم نگاش کردم....چییی...زندگیم مال اون یعنی چی؟
-اون وقت چرااا؟
-چون در اصل زندگیت رو به من فروختے...
-چطور خودم خبر ندارم..
-خبر داری..فقط یادت رفته...من پول طلبکارای بابات رو میدم...پول بیمارستان رو میدم...خونه ای برای خانوادت جور میکنم.....هوووم..
سرم رو انداختم پایین....راست میگفت...یادم نبود...در اصل بهم لطف کرده بود..
-میشه گفت من مالک توام...و من هر کاری بگم باید انجام بدی...وگرنه بهت که گفتم....تنبیه میشی..راستی یه قرارداد هم باید بدم که امضا کنی..حالا سوالی داری؟
-اره..
-بپرس..
-اممم...یعنی درست فهمیدم...من تا وقتی اینجام که پول شمارو بهتون برگردونم..
-اره
-وقتی همش اینجام و شما حداقل اجازه نمیدید که برم کار کنم بیرون..چطور پول شمارو بدم..؟؟
-وقتی اینجایی من یه حقوقی بهت میدم و تو میتونی برشداری یا به عنوان بدهیت بدیش به من..سوال بعدی.
-پول تقریبا چقدره؟؟
-قراره برم بانک...وقتی تموم کارات رو انجام دادم...و حساب کردم..بهت میگم..بعدی
-درباره غذا چی...چی باید درست کنم...چطور خونه رو تمیز کنم...اصلا کارم...
-صبر کن یه دقیقه...همینطور میره جلو..شهین خانم بهت میگه.
-کی؟؟
-خدمتکارم..شهین خانم..
-اها
-کم کم خودت با قوانین اشنا میشی..راستی اسمت چی بود..؟؟
-آنالی.
-خب...ازین به بعد منو آقا صدا میکنی..فهمیدی؟
-بله..
-بله چی؟
-بله..اقا #حقیقت_رویایی🌙 ⭐
لایک و نظر فراموش نشه⛅
۷۰.۱k
۲۸ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.