ی.قاتل.عاشق
#ی.قاتل.عاشق
#پارت.یازدهم
#از.زبون.سیلدا
سریع رفتم تو اتاقم همه چیز سر جاش بود یکم نگاه کردم که دیدم لپتابم نیص با دو رفتم جلو در اتاق رویا
سیلدا:ررووییاا لپتابمو بده جون من
رویا:نمیدم
سیلدا:ترخدا تمام داراییم توشه
مبینا:مگه چی داری داخلش...
سیلدا:چیزای خیلی...
حوری:اوه
مبینا و حوری عم اومدن جلو در اتاق رویا
حوری"مبینا:رویا اگه بهمون نشون بدی سیلدا تو لپتابش چی داره ازت میگذریم
سیلدا:ودف چه هماهنگ:||
مبینا:ما اینیم دیگه
رویا:ااوومم باش
یدفعه یادم افتاد لپتابم رمز داره لبخند پیروزمندانهای روبه در اتاق رویا زدم که یعنی این لبخند رویا باید میدید که ندید😐🚬
سیلدا:لپاتم رمز داره شما نمیتونین بازش کنین
رویا:رمزش سال تولد مبینا بعدشمحوری بعدشمخودت بعدشممن
سیلدا:وات دهه فااخخ ازکجا فهمیدی بیفانوص😱😱
حوری:این است جوجوی ما🕶
مبینا:بلی بلی این است جوجوی ما🕶
سیلدا:ننههه چیزای شخصی دارم بیشعور شاسگول لپتابمو بده
نزدیک بود بزنم زیر گریه که رویا در اتاق و باز کرد مبینا و حوریعم حمله ور شدن سمتش که باز در و بست و دوتا مشنگامون با صورت رفتن تو در
سیلدا:اخه شما چقد اوصکلین:||
حوری: تو بدتری
رفتم در اتاق رویا و باز کردم
سیلدا:شاسگولا اینهمه مدت در اتاقش باز بود
مبینا:شاسگول خادتی دوساعت داشتی با مشت میزدی به در
رویا:گگگااممششییننن
حوری:راص میگه جوجو هی داره حرفای اوصکلانهی شمارو تحمل میکنه
سیلدا:از جلو چشمم گورتو گم کن*-*
حوری:گورم شناسنانه داره گم نمیشه🕶
مبینا:ااووممتیکه قشنگی بود...
#ادامه.دارد🐶💥
#پارت.یازدهم
#از.زبون.سیلدا
سریع رفتم تو اتاقم همه چیز سر جاش بود یکم نگاه کردم که دیدم لپتابم نیص با دو رفتم جلو در اتاق رویا
سیلدا:ررووییاا لپتابمو بده جون من
رویا:نمیدم
سیلدا:ترخدا تمام داراییم توشه
مبینا:مگه چی داری داخلش...
سیلدا:چیزای خیلی...
حوری:اوه
مبینا و حوری عم اومدن جلو در اتاق رویا
حوری"مبینا:رویا اگه بهمون نشون بدی سیلدا تو لپتابش چی داره ازت میگذریم
سیلدا:ودف چه هماهنگ:||
مبینا:ما اینیم دیگه
رویا:ااوومم باش
یدفعه یادم افتاد لپتابم رمز داره لبخند پیروزمندانهای روبه در اتاق رویا زدم که یعنی این لبخند رویا باید میدید که ندید😐🚬
سیلدا:لپاتم رمز داره شما نمیتونین بازش کنین
رویا:رمزش سال تولد مبینا بعدشمحوری بعدشمخودت بعدشممن
سیلدا:وات دهه فااخخ ازکجا فهمیدی بیفانوص😱😱
حوری:این است جوجوی ما🕶
مبینا:بلی بلی این است جوجوی ما🕶
سیلدا:ننههه چیزای شخصی دارم بیشعور شاسگول لپتابمو بده
نزدیک بود بزنم زیر گریه که رویا در اتاق و باز کرد مبینا و حوریعم حمله ور شدن سمتش که باز در و بست و دوتا مشنگامون با صورت رفتن تو در
سیلدا:اخه شما چقد اوصکلین:||
حوری: تو بدتری
رفتم در اتاق رویا و باز کردم
سیلدا:شاسگولا اینهمه مدت در اتاقش باز بود
مبینا:شاسگول خادتی دوساعت داشتی با مشت میزدی به در
رویا:گگگااممششییننن
حوری:راص میگه جوجو هی داره حرفای اوصکلانهی شمارو تحمل میکنه
سیلدا:از جلو چشمم گورتو گم کن*-*
حوری:گورم شناسنانه داره گم نمیشه🕶
مبینا:ااووممتیکه قشنگی بود...
#ادامه.دارد🐶💥
۵.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.