پارت دوم رمان ماه عسل

پارت دوم رمان ماه عسل 🌙


می شیم؛ ان شا الله حالت هرچه

زودتر خوب بش و سیاووش که

تابه این لحظه سکوت کرده گفت:

بفرمایید تو دخترم؛ مابرای تو اسم

می ذاریم٠


و اول سوزان داخل منزل شد؛ بعد

سیاوو ش و بعد خودم؛ به طرز


عجیب و باور نکردنی سوزان به

دل من نشست؛ سیاووش هم

دوست دارم به عنوان یه تکیه گاه

؛ یک بزرگ تر وشاید هم مثل یه

پدر٠


وقتی که داخل خونه شدم حالم

خوب شد نمی دونم چرا؟ ولی حالم

خوب خوب خوب شد ٠


سیاووش: من افطار نخوردم سوزان

جان٠؛


#ملیحه دورانی#نویسنده#-#دلبردورانی#ادبیات می نویسم#ماه عسل#
دیدگاه ها (۰)

به نام خداعنوان: خیلی می خوامتمن خیلی می خوامتعزیزم من حقیرم...

به نام خداکپشن برای قران شب قدرمثلا لباس هام قدیمی هست تویعک...

پارت دوم رمان ماه عسل جلوی درعمارت که رسیدیم خانوممسن ومهربو...

به نام خداانقد عاشقت هستم که فواد عشقمـمن بدم میاد باکس دیگه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط