عشق اجباری

عشق اجباری
رسیدم خونه کارامو انجام دادم بعد رفتم پایین مامان بابا آماده بودن و منتظر من بودن
ا.ت:من امادم
پ.ت:پس ما میریم تو منتظر باش جونگ کوک میاد دنبالت
ا.ت:من نمیخوام خودم میرم
پ.ت:مگه دست توعه جونگ هوک گفت جونگ کوک میاد دنبالت توهم باید باهاش بری فهمیدی
ا.ت:باشه
م.ت:پس ما جلو تر میریم شماهم با احتیاط بیاین باشه
ا.ت:باشه مامان(لبخند(:

ویو جونگ کوک
یعنی چی الان باید برم دنبالش هوووف واقعا خیلی رو مخ بود حتا شمارشو هم مامانم داد اخه شمارش به چه دردم میخوره خودم بدبختی کم دارم ک اینم اضافه شد هرکاری کردم پدرم راضی نشد گفت حتما باید بری دنبالش آماده شدم رفتم دم درشون انگار مامانش اینا رفته بودن یاد شماره ای ک مامانم داد افتادم پس بهش زنگ زدم
ا‌.ت:این شماره کیه جواب بدم یا نه وایستا جواب بدم ببینم کیه الو؟؟؟
جونگ کوک:دم درم زود بیا پایین (قطع کرد
ا.ت:چقد بدجنسه این نمیتونستی مثل آدم حرف بزنی عقاااب
کیفمو برداشتم و رفتم پایین
میخواستم پشت بشینم ک گفت
جونگ کوک:راننده بابات نیستم بیا جلو بشین
ا.ت:هوووف باشه
رفتم و نشستم سکوت خیلی بدی بینمون بود ک گفتم
ا‌.ت:کی میرسیم
جونگ کوک:نیم ساعت دیگه
ا‌.ت:خیلی طول میکشه من خوابم میاد
جونگ کوک خب بخواب کسی جلوتو نگرفته
ا.ت:اصلا جوابشو ندادم و خوابیدم
جونگ کوک:خوابیده چه زودم خواب رفت نیم ساعت بعد
جونگ کوک اخیشششش بلخره رسیدیم هی بیدار شو رسیدیم هی ا.ت بیدار شدو چرا این بیدار نمیشه رفتم دم گوشش گفتم بیدار شووووووو
ا.ت:هی چه مرگته سکته کردم
جونگ کوک:میخواستی بیدارشی دوساعته صدات میزنم بیدار نشدی الانم پیاده شو بریم
ا.ت باشه
جونگ کوک ا‌.ت:سلام
همه:سلام
پ.ج:بریم داخل هوا سرده
همه رفتیم داخل و غذا خوردیم کلی حرف زدیم
ویو ساعت ۱۱
پ.ج خب وقته خوابه
پ.ت:بریم منم خوابم میاد
جونگ کوک:منم برم‌ بخوابم با اجازه
پ‌.ج:ا.ت دخترم....
دیدگاه ها (۰)

*★این متن خیلی خیلی مهمه★ ⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕اقای { عبدالناصر...

عشق اجباری پ.ج:ا.ت دخترم توهم همرا کوک برو کوم ا.تو با خودت ...

اسم پدر مادر ا.ت و کوک عشق اجباری

عشق اجباری شرطا نرسید ولی بازم گذاشتم می‌بینید چه آدمین خوبی...

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۰ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۸ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط