در بیروزگاری سکوت ناچار پروانه و نور

در بی‌روزگاری سکوتِ ناچار پروانه و نور،
بین نگاه من و مناظر، بین این‌همه پاچرخاندن و افق‌های گونه‌گون،
بین این‌همه راه و بی‌راهه، رنگ و بی‌رنگی،
یقین حضور توست که گرم و گس و ملس می‌کند احساسم را! عمق وجودم را!

#حسين_پناهي
📚 #نامه‌هایی_به_آنا_۲
دیدگاه ها (۳)

هروقت ک بودی همه چی قشنگ شد انقده... 🌎

Hangi sözün olsa çekerimهر حرفی بگی به جون میخرمVer elinden ...

ندار عشقم و با دل سر قمارم نیستکه تاب و طاقت آن مستی و خمارم...

هم بادیهٔ عشق تو بی‌پایان استهم درد محبّتِ تو بی‌درمان استآن...

عجیب نیست که هر یک از ما در ذهن دیگران با هزار چهره ی متفاوت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط