؟؟؟؟؟
دیدگاه ها (۵)

من الان در بیمارستان هسدم دوصتون دارم

به عشق لبخندت گذاشتم

گریه فقط چشاتو کور می کنه

واقعا نمی تونم برم دلم می سوزه براتون

تو ماشین نشسته بودم و نگاهش می کردم.جوونی با اون همه امید و ...

یه روز دیگه هم با شادی و غم و نگرانی و امیدهاش گذشت مثل روزه...

آدما رو مجبور نکن ک برات وقت بزارن اگ واقعا براشون مهم باشید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط