محنت وصل رخ یار کشیدن دارد

محنـت وصـل رخ یـار کشیـدن دارد
چشم افسونگر دلـدار چه دیـدن دارد

جام دل پر شود از چشمه زیبای رخش
شربت بـوسه ی تب دار چشیدن دارد

چو شقـایق که بر آید بـه نیستان دلم
مرغ جان در حرمش حـال پریدن دارد

دیـده بینـا نشود جز بـه طلوع رخ یار
در تمنـای رخش جـامه دریـدن دارد

به زمین فرش کنم کوی چو جانم طلبد
نـاز آن مهوش دردانـه خریـدن دارد

رهسپارِ سفر عشق شوم با همـه شور
بـر سـرِ کـوی پری روی رسیدن دارد

گر شود ماه شبـم روز مرا باد چه سود
شرح حال گل و بلبل چه شنیدن دارد

#سکوت_عشق
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_لایک_کن
دیدگاه ها (۰)

یک لحظه حتی #چشم از من برنداریمن با #نگاهت زنده ام باور ندار...

مردانــه زمین خوردم ای عشــق دمت گرمرسوای جهــان گشتم ای عشـ...

تو را به جان من، ای جان من به قربانت! بگیر دست مرا ، دست من ...

تو حضرت بارانی و من شوق کویرم! کم مانده ک در حسرت دوریت بمیر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط