شعر از یکی از اساتید بنده هست...!
شعر از یکی از اساتید بنده هست...!
با دردهای حضرت قرآن دویده ایم
از دستهایمان غم نان را بریده ایم
از بادهایِ رویِ لجن ها هراس نیست
ما چلچراغِ وحشتِ طوفان کشیده ایم
وقتی برای حرمت انسان مجال مُرد
شاعر شدیم و کنج غزلها خزیده ایم
ما دوزخی شدیم به جرم همین گناه:
از سیبِ گونه های خدا عشق چیده ایم
دندانِ ثروتم تهِ دل درد می کند
از بس جگر جگر جگرستان گَزیده ایم
از شرّ ما تمام جهان در امانِ محض
شرهایِ خوبِ شاعرِ خیری ندیده ایم
در چارسویِ خود رگ نوری ندیده ایم
آوارگانِ کشورِ صلح و سپیده ایم
در سرزمینِ عادتِ کِشتِ شعارها
ما هم یکی از این همه ها طرح و ایده ایم
اینجا معلمی صفت انبیاست و
دندانِ انبیای زمان را کشیده ایم
چون سرنوشتِ سبزِ خدا گوشه ی ابد
ما کال های آخرِ دنیا رسیده ایم
م.امرداد
بار دیگر روز معلّم رو تبریک و شهادت استاد مطهری رو تسلیت عرض میکنم!!!
با دردهای حضرت قرآن دویده ایم
از دستهایمان غم نان را بریده ایم
از بادهایِ رویِ لجن ها هراس نیست
ما چلچراغِ وحشتِ طوفان کشیده ایم
وقتی برای حرمت انسان مجال مُرد
شاعر شدیم و کنج غزلها خزیده ایم
ما دوزخی شدیم به جرم همین گناه:
از سیبِ گونه های خدا عشق چیده ایم
دندانِ ثروتم تهِ دل درد می کند
از بس جگر جگر جگرستان گَزیده ایم
از شرّ ما تمام جهان در امانِ محض
شرهایِ خوبِ شاعرِ خیری ندیده ایم
در چارسویِ خود رگ نوری ندیده ایم
آوارگانِ کشورِ صلح و سپیده ایم
در سرزمینِ عادتِ کِشتِ شعارها
ما هم یکی از این همه ها طرح و ایده ایم
اینجا معلمی صفت انبیاست و
دندانِ انبیای زمان را کشیده ایم
چون سرنوشتِ سبزِ خدا گوشه ی ابد
ما کال های آخرِ دنیا رسیده ایم
م.امرداد
بار دیگر روز معلّم رو تبریک و شهادت استاد مطهری رو تسلیت عرض میکنم!!!
۹۸۷
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.