وقتی برادرتن دکترن و مریض میشی و باید واست امپول بزنن تو
وقتی برادرتن دکترن و مریض میشی و باید واست امپول بزنن تو میترسی و نمیزاری بعدش بزور راضیت میکنن و تو وسطش گریه میکنی
نامجون :بد زدم خوبی اجی جواب بده
ا.ت :ا... هق... ره
جین :صورت که چیزی نشد
ا.ت : من دستم درد میکنه چیکار به صورتم داری
شوگا :بقیه هم به دستت میزنه و میگه تموم شد
جیهوپ :وای قشنگم حالت خوبه بعد سریع امپول رو درمیاره و خودشم گریش میگیره
جیمین : دوباره شروع کردی هقهقو بزار سریع بزنم تموم شه
تهیونگ : بغلت میکنه و اروم میزنه امپول رو
جانکوک : اگر بزاری اینو بزنم برات خوراکی میخرم
ا.ت : باشه
نامجون :بد زدم خوبی اجی جواب بده
ا.ت :ا... هق... ره
جین :صورت که چیزی نشد
ا.ت : من دستم درد میکنه چیکار به صورتم داری
شوگا :بقیه هم به دستت میزنه و میگه تموم شد
جیهوپ :وای قشنگم حالت خوبه بعد سریع امپول رو درمیاره و خودشم گریش میگیره
جیمین : دوباره شروع کردی هقهقو بزار سریع بزنم تموم شه
تهیونگ : بغلت میکنه و اروم میزنه امپول رو
جانکوک : اگر بزاری اینو بزنم برات خوراکی میخرم
ا.ت : باشه
۶.۲k
۲۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.