خاطراتشهدا
💌#خاطرات_شهدا
🌹شهید مدافعوطن #رضا_طالعی
🔹همسر شهید نقل میکنند: تقريبا ۱۲روز بعد از به شهادت رسيدن دوستشان جناب آقاي سردار درستي، شب خسته از ماموريت برگشتند و طبق روال هميشگي دختر كوچكشان از ايشان خواستند که ما را به گردش ببرند اما حاج رضا گفتند كه امروز خسته هستند و نميتوانند آنها را به گردش ببرند ولي به اصرار دخترشان، براي گردش به بيرون از خانه رفتند.
🔸بعد از كمي گردش هنگام رانندگي شهيد طالعی ناراحت شد و پيش چشمان من و فرزندانمان، شروع به گریه کرد. وقتي از ايشان سؤال کردم: «چرا گريه ميكنيد؟»، گفتند: «خواهش ميكنم با من كاري نداشته باشيد و اجازه دهيد تا كمي گريه كنم. آخه ۱۲روز از شهادت بهترين دوستانم ميگذره و من هنوز براي آنها گريه نكردهام.
🔹او گريهكنان ميگفت تمامي دوستان من به شهادت رسيدند و فقط من ماندم چرا من همراه آنها به شهادت نرسيدم. چرا من به آرزوي ديرينهام دست نيافتم؟!»
🔸شهید علیرضا طالعی سرانجام در هفتم خرداد سال ۱۳۸۶ در روستای دریک سلماس در مبارزهای شجاعانه و دلاورانه با حزب دموکرات در اثر اصابت گلوله به سرش به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
🌹شهید مدافعوطن #رضا_طالعی
🔹همسر شهید نقل میکنند: تقريبا ۱۲روز بعد از به شهادت رسيدن دوستشان جناب آقاي سردار درستي، شب خسته از ماموريت برگشتند و طبق روال هميشگي دختر كوچكشان از ايشان خواستند که ما را به گردش ببرند اما حاج رضا گفتند كه امروز خسته هستند و نميتوانند آنها را به گردش ببرند ولي به اصرار دخترشان، براي گردش به بيرون از خانه رفتند.
🔸بعد از كمي گردش هنگام رانندگي شهيد طالعی ناراحت شد و پيش چشمان من و فرزندانمان، شروع به گریه کرد. وقتي از ايشان سؤال کردم: «چرا گريه ميكنيد؟»، گفتند: «خواهش ميكنم با من كاري نداشته باشيد و اجازه دهيد تا كمي گريه كنم. آخه ۱۲روز از شهادت بهترين دوستانم ميگذره و من هنوز براي آنها گريه نكردهام.
🔹او گريهكنان ميگفت تمامي دوستان من به شهادت رسيدند و فقط من ماندم چرا من همراه آنها به شهادت نرسيدم. چرا من به آرزوي ديرينهام دست نيافتم؟!»
🔸شهید علیرضا طالعی سرانجام در هفتم خرداد سال ۱۳۸۶ در روستای دریک سلماس در مبارزهای شجاعانه و دلاورانه با حزب دموکرات در اثر اصابت گلوله به سرش به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
- ۱۷۱
- ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط