پریود شدین و هیونجین برادرتونه
پریود شدین و هیونجین برادرتونه .
از صبح اخم کرده بودین و دست به سینه روی مبل نشسته بودین ، هرکس بهتون نزدیک میشد جیغ میزدین و تنها حرفی که میزدین درخواست خوراکی بود که هیونجین براتون میاورد .
هیونجین بدبخت که چند دقیقه پیش بخاطر اینکه دیر براتون نوتلا اورد یه کتک دمپایی نوش جان کرده بود ، نا امید و خسته بلاخره جلوی مبل فرود اومد و گفت : نونا ...
- چه مرگته مرتیکه
هیونجینی که نزدیک بود گریش بگیره : من کار اشتباهی کردم ؟ تو زندگی قبلیم ادم کشتم ؟ دارم تاوان جیغایی که سر جونگین زدمو میدم ؟ نونا ، چیکار کردم که دارم تاوانشو میدم ؟
و بله ، شروع کرد به گریه کردن ، شماهم که به مودی بودن معروفید یهو مهربون شدید و بغلش کردید : نه ببین چیزه تقصیر تو نیست ، من پریودم واسه همونه .
هیونجین یهو گریش قطع شد .
+ پریود ؟ خاکبسرم من اصلا بلد نیستم چیکار کنم خوب بشی
و بیشتر از قبل گریه کرد . شماهم رسم ادبو به جا اوردین و یه پس گردونی مهمونش کردین .
بقیه روز هیونجین باهاتون مثل پرنسس ها رفتار میکرد ، رسما خدمتکارتون شده بود . هر از گاهیم زنگ میزد به چان تا مطمئن شه کاراشو درست انجام میده یا نه چون همشو از اون یاد گرفته بود .
البته با اینکه کاراشو خوب انجام میداد چندتا کتک دیگه هم خورد ( چون باسنش گنده بود و شما حسودیتون شده بود )
#سناریو #هیونجین #هیون_جین
از صبح اخم کرده بودین و دست به سینه روی مبل نشسته بودین ، هرکس بهتون نزدیک میشد جیغ میزدین و تنها حرفی که میزدین درخواست خوراکی بود که هیونجین براتون میاورد .
هیونجین بدبخت که چند دقیقه پیش بخاطر اینکه دیر براتون نوتلا اورد یه کتک دمپایی نوش جان کرده بود ، نا امید و خسته بلاخره جلوی مبل فرود اومد و گفت : نونا ...
- چه مرگته مرتیکه
هیونجینی که نزدیک بود گریش بگیره : من کار اشتباهی کردم ؟ تو زندگی قبلیم ادم کشتم ؟ دارم تاوان جیغایی که سر جونگین زدمو میدم ؟ نونا ، چیکار کردم که دارم تاوانشو میدم ؟
و بله ، شروع کرد به گریه کردن ، شماهم که به مودی بودن معروفید یهو مهربون شدید و بغلش کردید : نه ببین چیزه تقصیر تو نیست ، من پریودم واسه همونه .
هیونجین یهو گریش قطع شد .
+ پریود ؟ خاکبسرم من اصلا بلد نیستم چیکار کنم خوب بشی
و بیشتر از قبل گریه کرد . شماهم رسم ادبو به جا اوردین و یه پس گردونی مهمونش کردین .
بقیه روز هیونجین باهاتون مثل پرنسس ها رفتار میکرد ، رسما خدمتکارتون شده بود . هر از گاهیم زنگ میزد به چان تا مطمئن شه کاراشو درست انجام میده یا نه چون همشو از اون یاد گرفته بود .
البته با اینکه کاراشو خوب انجام میداد چندتا کتک دیگه هم خورد ( چون باسنش گنده بود و شما حسودیتون شده بود )
#سناریو #هیونجین #هیون_جین
- ۴.۱k
- ۱۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط