یه وقتایی هست خسته میشم

یه وقتایی هست خسته میشم؛
از دوست داشتنت...
از اینکه کل روز منتظرِ عکستم که بیفته رو صفحه گوشیم،
یا کلِ هفته منتظر روزیم که تو رو ببینمت،
ببینمت که از دور داری میای و باد میپیچه لای موهات...
یه وقتایی هست خسته میشم؛
از گفتنِ دوستت دارم بهت،
یا از اینکه مدام توی هر لحظم اسمت،عکسِ چشمات و عطرِ تنت حک شده باشه...
یه وقتایی هست خسته میشم از این همه نوشتن برات،
از گوشیم که بیشتر از عکسای خودم عکسای تو توشه...
یه وقتایی هست از بودنت تو زندگیم خسته میشم...

ولی کاش بدونی؛
تنها چیزی که خستگیمو رفع میکنه،
فقط خودتی...

#فاطمه_جوادی

#بر_باد_رفته
دیدگاه ها (۵)

با من رجوع کن به ابتدای جسم، به مرکز معطر یک نطفه، به لحظه‌ا...

از یک جایی به بعد یاد می گیری که دیگر خودت را درگیر "دوستت د...

به نظرم مهم نیست چقدر دوستش داشته باشیو چه کارایی بکنی برای ...

گاهی بدست نیاوردن، نرسیدن خود معجزه ای بزرگ است که شاید خیلی...

خاطرشو می‌خواستم،خیلی!دلم می‌رفت برای همه‌چیزش...برای دیوونه...

دختری که آرزو داشت

سناریو :: سوکوکو :: پارت :: ۶シナリオ :: 蒼国 :: パート :: ۶SENARIO :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط