پارت 11
پارت 11
جیان:اول سوالمو میپرسم
تو واقعا اون دختره ا/ت رو دوست داری؟
جیمین:هه دوسش دارم ؟ نه من عاشقشم
اون اولین دختریه قلبم و ذهنمو مال خودش کرده
جیان:حالا خواستمو میگم
لطفا کمکم کن که ثروت پدر به من برسه منم کمکت میکنم که ا/ت بیاد پیشت
جیمین:واقعا؟ اما چطوری؟
پدربزرگ گفته فقط زمانی ارث بهمون میرسه که ازدواج کرده باشیم
جیان:اونش با من یه نقشه دارم که خیلی اسونه از بابت پدر بزرگ مطمئنم ولی تز ا/ت نه زیاد
جیمین:باشه اینکارو میکنم ولی لطفا ا/تو بهم بده
اگه اون بیاد من دیگه هیچی نمیخوام
جیان :خیلی خب بیا جنگ دعوا رو کنار بزاریم داداشی
جیمین:چشم خواهری(با لبخند)
جیان:خب تو باید بری پیش پدربزرگ و حقیقت رو بگی همین
جیمین:یعنی حل میشه؟
جیان:اره تازه شاید کمکت هم بکنه تا ا/تو برگردونی
رفتم و جیان محکم بغل کردم
جیمین:حالا شدی خواهر خودم
ممنونم جیان
جیان :خواهش میکنم
خب حالا میشه ولم کنی دارم خفه میشم
جیمین:باشه باشه(با خنده)
* پرش زمانی به خونه پدربزرگ جیمین و جیان *
پدربزرگ:خب چیکارم داشتین؟
جیمین:خب راستش.....
جیان:اول سوالمو میپرسم
تو واقعا اون دختره ا/ت رو دوست داری؟
جیمین:هه دوسش دارم ؟ نه من عاشقشم
اون اولین دختریه قلبم و ذهنمو مال خودش کرده
جیان:حالا خواستمو میگم
لطفا کمکم کن که ثروت پدر به من برسه منم کمکت میکنم که ا/ت بیاد پیشت
جیمین:واقعا؟ اما چطوری؟
پدربزرگ گفته فقط زمانی ارث بهمون میرسه که ازدواج کرده باشیم
جیان:اونش با من یه نقشه دارم که خیلی اسونه از بابت پدر بزرگ مطمئنم ولی تز ا/ت نه زیاد
جیمین:باشه اینکارو میکنم ولی لطفا ا/تو بهم بده
اگه اون بیاد من دیگه هیچی نمیخوام
جیان :خیلی خب بیا جنگ دعوا رو کنار بزاریم داداشی
جیمین:چشم خواهری(با لبخند)
جیان:خب تو باید بری پیش پدربزرگ و حقیقت رو بگی همین
جیمین:یعنی حل میشه؟
جیان:اره تازه شاید کمکت هم بکنه تا ا/تو برگردونی
رفتم و جیان محکم بغل کردم
جیمین:حالا شدی خواهر خودم
ممنونم جیان
جیان :خواهش میکنم
خب حالا میشه ولم کنی دارم خفه میشم
جیمین:باشه باشه(با خنده)
* پرش زمانی به خونه پدربزرگ جیمین و جیان *
پدربزرگ:خب چیکارم داشتین؟
جیمین:خب راستش.....
۸.۵k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.